کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هزینه 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
charge 3
هزینه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] مبلغی که برای حمل کالا و خدمات مربوط به آن پرداخت میشود
-
واژههای مشابه
-
هزینۀ واقعی کار انجامشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد، مدیریت-مدیریت پروژه] ← هزینۀ واقعی
-
جستوجو در متن
-
misexpenditure
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هزينه هزينه
-
cost-of-living allowance
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هزینه کمک هزینه زندگی
-
expense account
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حساب هزینه، صورت هزینه، حساب خرج
-
expenditure
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هزینه ها، هزینه، مصرف، صرف، خرج، پرداخت، بر امد
-
sumptuary
دیکشنری انگلیسی به فارسی
معجزه گر، هزینه ای، وابسته به تعدیل هزینه
-
change notice
تغییرنامه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] مصوبهای که نیاز به تغییر مجوزهای هزینه یا خود هزینهها را اعلام میکند
-
cost-plus-percentage of cost contrat, CPPC contract
پیمان درصدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] نوعی پیمان هزینه ـ کارمزد که کارمزد آن درصدی از هزینه است
-
costated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هزینه
-
costar
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هزینه
-
acost
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هزینه
-
cosed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هزینه