کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هزینه یابی صورت غذا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
charge 3
هزینه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] مبلغی که برای حمل کالا و خدمات مربوط به آن پرداخت میشود
-
cost
هزینه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] ارزش پولی یا بهای انجام فعالیتها و خرید تجهیزات و نصب تأسیسات پروژه
-
wharfage
هزینۀ اسکله
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] هزینهای که مالک کشتی بابت استفاده از اسکله پرداخت میکند
-
cargo handling charges
هزینۀ بارورزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] مجموع هزینههایی که برطبق قرارداد برای بارورزی پرداخت میشود
-
salve charge, salvage charges
هزینۀ بازگردانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ← پاداش بازگردانی
-
port dues
هزینۀ بندری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] هزینهای که مالک یا شرکت کشتیرانی برای استفاده از بندر به ادارۀ بندر میپردازد
-
access charge
هزینۀ دسترسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] هزینهای که شرکت مخابرات محلی، برای استفاده از خطوط دسترسی، از مشترکان بهصورت ماهیانه و در ازای مدتزمان استفاده از آن خطوط اخذ میکند
-
voyage costs
هزینۀ سفر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] هزینههای یک سفر مشخص شامل سوخت مصرفی، هزینههای بندری، عوارض آبراه، یدککشی، دستمزد خدمه، نگهداری، تعمیرات، بیمه، کالاهای مصرفی و روغنهای مصرفی
-
indirect cost
هزینۀ غیرمستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] هزینهای که بهطور مشترک برای انجام فعالیتهای مختلف اما در قالب یک پروژه صرف شود
-
usage charge
هزینۀ کارکرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] بخشی از هزینهای که کاربر خدمات مخابراتی باید بپردازد و با مصرف واقعی خدمات مخابراتی متناسب است و براساس تعداد، مدت، فاصله یا زمان تماس تعیین میشود
-
charge minimum
هزینۀ کمینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] کمترین هزینهای که، صرفنظر از حجم و وزن، برای حمل یک محموله از مبدأ به مقصد مشخص پرداخت میشود
-
cost of quality, CQ
هزینۀ کیفیت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] هزینهای که برای رسیدن به کیفیت موردنظر صرف میشود و معمولاً مشتمل بر هزینۀ برنامهریزی و واپایش و تضمین کیفیت است
-
allowable cost
هزینۀ مجاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] هزینهای منطقی که با معیارهای پذیرفتهشده و شرایط پیمان انطباق دارد
-
direct cost
هزینۀ مستقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] هزینهای که مستقیماً و بهطور خاص برای انجام یک فعالیت مشخص برآورد میشود
-
actual cost, AC2
هزینۀ واقعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد، مدیریت-مدیریت پروژه] مجموع هزینههای صرفشده برای انجام یک فعالیت در یک بازۀ زمانی مشخص متـ . هزینۀ واقعی کار انجامشده actual cost of work performed اختـ . هوکا ACWP