کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هزینه نگهداری و تعمیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کمک هزینه تحصیلی
دیکشنری فارسی به عربی
زمالة , منحة
-
کمک هزینه دانشجویی
دیکشنری فارسی به عربی
زمالة
-
actual cost of work performed
هزینۀ واقعی کار انجامشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد، مدیریت-مدیریت پروژه] ← هزینۀ واقعی
-
هزینۀ واقعی کار انجامشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد، مدیریت-مدیریت پروژه] ← هزینۀ واقعی
-
اعلام هزینه در آغاز برخوانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← اعلام هزینه در آغاز مکالمه
-
charging information at call set-up time
اعلام هزینه در آغاز مکالمه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] خدماتی که اطلاعات مربوط به نرخ ارتباط را در ابتدای برقراری برخوانی در اختیار مشترک قرار دهد متـ . اعلام هزینه در آغاز برخوانی
-
اعلام هزینه در پایان برخوانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← اعلام هزینه در پایان تماس
-
charging information at the end of the call
اعلام هزینه در پایان تماس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] خدماتی که اطلاعات مربوط به هزینۀ تماس را در پایان تماس در اختیار مشترک قرار دهد متـ . اعلام هزینه در پایان برخوانی
-
هزینه کسی یا چیزی را پرداختن
دیکشنری فارسی به عربی
عوض
-
جستوجو در متن
-
upkeep
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نگهداری، هزینه نگهداری و تعمیر، تعمیر، نگه داری کردن
-
demurity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعمیر و نگهداری
-
depot
آمادگاه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] کارگاه تعمیر و توقف لوکوموتیو و نگهداری تجهیزات و انباشت پارسنگ
-
maintenance platform
سکوی نگهداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی، حملونقل هوایی] سکویی متحرک و مجهز به بالابَر که دارای تجهیزات لازم برای تعمیر و نگهداری هواگَرد است متـ . بالابَر نگهداری maintenance lift
-
ground crew
خدمۀ زمینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] کارکنان امور خدماتی و تعمیر و نگهداری هواگَردهای مستقر در ایستگاهها
-
maintenances
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نگهداری، تعمیر، نگهداشت، ابقاء، گذران، قوت، عمل تمیز کردن وپاک کردن