کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هزرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حضرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حضرة] hazrat ۱. عنوانی احترامآمیز که پیش از نام شخص بزرگ گفته یا نوشته میشود.۲. [قدیمی] نزدیکی؛ قرب.۳. [قدیمی] پیشگاه؛ حضور.٤. [قدیمی] پایتخت.〈 حضرت سبحان: خداوند پاک و منزه از هر عیب و نقص.
-
جستوجو در متن
-
هزیرة
لغتنامه دهخدا
هزیرة. [ هَُ زَ رَ ] (ع ص مصغر) مصغر هزرة، یعنی سخت کسلمند. (منتهی الارب ).
-
باددست
لغتنامه دهخدا
باددست . [ بادْ، دَ ] (ص مرکب ) کنایه از مردم تهی دست . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (شرفنامه ٔ منیری ) (هفت قلزم ) (ناظم الاطباء). مفلس . (غیاث ) : بر خاک در تو جان فشاندیم معلومت شد که باددستیم . سیدحسن غزنوی .رجوع به باد شود. || مسرف و هرزه خرج...