کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هزج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هزج
/hazaj/
معنی
۱. (ادبی) در عروض، بحری از بحور شعر بر وزن «مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن».
۲. [قدیمی] آواز طربآور؛ سرود طربانگیز.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
هزج
لغتنامه دهخدا
هزج . [ هََ زَ ] (ع مص ) سراییدن سرود طرب انگیز. (منتهی الارب ). ترنم و انشاد. (اقرب الموارد). || (اِ) آواز تندر. (منتهی الارب ). صوت الرعد و الذِبّان . (اقرب الموارد). || نوعی از سرود و ترانه ٔطرب انگیز. || آواز با اندکی گرفتگی گلو. || هر کلام متدار...
-
هزج
فرهنگ فارسی معین
(هَ زَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - آواز، سرود. 2 - بحری از عروض بر وزن چهار بار مفاعیلن .
-
هزج
دیکشنری عربی به فارسی
اهنگ موزون , خوش نوا , جهش يا حرکت فنري , اهنگ خوش نوا وموزون خواندن , شعرنشاطانگيز خواندن , باسبکروحي حرکت کردن
-
هزج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] hazaj ۱. (ادبی) در عروض، بحری از بحور شعر بر وزن «مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن».۲. [قدیمی] آواز طربآور؛ سرود طربانگیز.
-
واژههای همآوا
-
حضج
لغتنامه دهخدا
حضج . [ ح َ ] (ع مص ) حضج نار؛ افروختن . (تاج المصادر بیهقی ). آتش افروختن . (مهذب الاسماء). || حضج شیئی بر ارض ؛ بر زمین زدن آن . (منتهی الارب ). بر زمین زدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مهذب الاسماء). || حضج قصار ثوب را؛ زدن گازر جامه را به محضاج گاه شس...
-
حضج
لغتنامه دهخدا
حضج . [ ح ِ ] (ع اِ) آب کدر باقی مانده در حوض شتران . ج ، احضاج . (از منتهی الارب ). آب تیره در حوض . (مهذب الاسماء). || مرد فرومایه . مرد دون . || ناحیه ٔ کرانه ٔ حوض . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
جهش یا حرکت فنری
دیکشنری فارسی به عربی
هزج
-
اهنگ خوش نوا وموزون خواندن
دیکشنری فارسی به عربی
هزج
-
شعرنشاطانگیز خواندن
دیکشنری فارسی به عربی
هزج
-
باسبکروحی حرکت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
هزج
-
خوش نوا
دیکشنری فارسی به عربی
نغمي , هزج
-
اهنگ موزون
دیکشنری فارسی به عربی
ايقاع , هزج
-
اهزاج
لغتنامه دهخدا
اهزاج . [ اِ ] (ع مص ) در بحر هزج شعر گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).