کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هزارچشان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هزارچشان
لغتنامه دهخدا
هزارچشان . [ هََ / هَِ چ َ ] (اِ مرکب ) رجوع به هزارجشان و هزارافشان و هزارکشان شود.
-
جستوجو در متن
-
فلو
لغتنامه دهخدا
فلو. [ ] (اِ) نارمشک است ، و هزارچشان را نیز نامند. (فهرست مخزن الادویه ). هزارچشان . هزارفشان . نارمشک . رجوع به این کلمات شود.
-
فسموبرون
لغتنامه دهخدا
فسموبرون . [ ] (معرب ، اِ) هزارجشان است که فاشرا باشد. (فهرست مخزن الادویه ). هزارجشان . هزارچشان . هزارافشان . هزارفشان . فاشرا. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
فطول
لغتنامه دهخدا
فطول . [ ] (اِ) هزارجشان است که فاشرا باشد. (فهرست مخزن الادویه ). فاشرا. هزارافشان . هزارچشان . رجوع به همین مدخل ها در ردیف خود شود.
-
هزارافشان
لغتنامه دهخدا
هزارافشان . [ هََ / هَِ زا اَ ] (اِ مرکب ) درخت تاک صحرایی باشد و آن مانند عشقه بر درخت پیچد، و آن را هزارچشان هم میگویند، یعنی هزار گز. (برهان ). رجوع به هزارجشان و هزارفشان و هزارکشان شود.
-
دیورز
لغتنامه دهخدا
دیورز. [ وْ رَ ] (اِ مرکب ) رز وحشی .رز خودرو. مو وحشی . هزارچشان . انگور جنگلی . کرم البری . رجوع به جنگل شناسی ج 2 ص 244 و انگور جنگلی شود.