کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هزاربیشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هزاربیشه
/hezārbiše/
معنی
نوعی جعبه که چندین خانه داشته و در آن اسباب سفر میگذاشتهاند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
chest
-
جستوجوی دقیق
-
هزاربیشه
لغتنامه دهخدا
هزاربیشه . [ هََ / هَِ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) جعبه ای که در آن بشقاب و استکان و قوری و کارد و چنگال و قنددان و چای دان و غیره هر یک جای مخصوص دارد و در سفرهابه کار رود. صندوقچه ٔ سفری که خانه های مختلف برای جا دادن خوردنیها و ادوات لازمه ٔ گوناگون دا...
-
هزاربیشه
فرهنگ فارسی معین
(هِ. ش )(اِمر.) جعبه یا صندوقچه ای که داخل آن دارای خانه های متعدد بوده و از آن برای حمل لوازم سفر استفاده می کردند.
-
هزاربیشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹هزارپیشه› [قدیمی] hezārbiše نوعی جعبه که چندین خانه داشته و در آن اسباب سفر میگذاشتهاند.
-
جستوجو در متن
-
هزارپیشه
لغتنامه دهخدا
هزارپیشه . [ هََ/ هَِ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) رجوع به هزاربیشه شود.
-
هزارخانه
لغتنامه دهخدا
هزارخانه . [ هََ / هَِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) هزارلا. سی تو. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). هزارتو. قسمتی از احشاء گیاه خواران مانند گوسفند و گاو که چندین لا دارد. (یادداشت به خط مؤلف ). شکنبه ٔ گوسفند. (آنندراج ). چیزی است که با شکنبه ٔ گوسفند می باشد، و...