کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هزار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هزار
/hezār/
معنی
۱. (ریاضی) عدد اصلی برابر با ده صدتا؛ عدد «۱۰۰۰».
۲. یک ریال.
۳. [قدیمی] نوعی بلبل؛ هزارآوا؛ هزاردستان؛ هزاران.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. الف
۲. بلبل، عندلیب، هزاردستان
دیکشنری
kilo-, thousand, M
-
جستوجوی دقیق
-
هزار
واژگان مترادف و متضاد
۱. الف ۲. بلبل، عندلیب، هزاردستان
-
هزار
واژگان مترادف و متضاد
بلبل، عندلیب، هزاردستان
-
هزار
لغتنامه دهخدا
هزار. [ هََ ] (اِخ ) قریه ای است در دو فرسنگ و نیمی میانه ٔ جنوب و مشرق تل بیضا. (فارسنامه ٔ ناصری ). شهرکی است خرم و آبادان و بانعمت به ناحیت پارس . (حدودالعالم ).
-
هزار
لغتنامه دهخدا
هزار. [ هََ ] (اِخ ) کوهی است در شمال غربی بم در کرمان ، دنباله ٔ آن قهرود و ارتفاع آن پنج هزار گز است . (از جغرافیای طبیعی کیهان ).
-
هزار
لغتنامه دهخدا
هزار. [ هََ / هَِ ] (عدد، ص ، اِ) ده صد را گویند و به عربی الف خوانند. (برهان ) : میلفنج دشمن که دشمن یکی فراوان و، دوست ار هزار اندکی . بوشکور.یکی مؤاجر و بی شرم و ناخوشی که تراهزاربار خرانبار بیش کرده عسس . لبیبی .هزار زاره کنم ، نشنوند زاره ٔ من ...
-
هزار
لغتنامه دهخدا
هزار. [ هَِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیضا از بخش اردکان شهرستان شیراز که دارای 140 تن سکنه است .از چشمه مشروب میشود. محصول عمده اش غله و برنج و کار مردم زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
-
هزار
فرهنگ فارسی معین
(هِ) 1 - عدد 1000. 2 - (اِ.) بلبل و هزاردستان .
-
هزار
فرهنگ فارسی عمید
، قدیمی: hazār (اسم) [پهلوی: hazār] hezār ۱. (ریاضی) عدد اصلی برابر با ده صدتا؛ عدد «۱۰۰۰».۲. یک ریال.۳. [قدیمی] نوعی بلبل؛ هزارآوا؛ هزاردستان؛ هزاران.
-
هزار
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: hezâr طاری: hezâr طامه ای: hezâr طرقی: hözâr کشه ای: hezâr نطنزی: hezâr
-
هزار
دیکشنری فارسی به عربی
الف
-
واژههای مشابه
-
هزار در هزار
دیکشنری فارسی به عربی
مليون
-
هزار پیشه،هزار خان
لهجه و گویش تهرانی
جعبه دارای چندین جای مختلف،صندوق سفر
-
کوشک هزار
لغتنامه دهخدا
کوشک هزار. [ هَِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیضا که در بخش اردکان شهرستان شیراز واقع است و 590 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
هفت هزار
لغتنامه دهخدا
هفت هزار. [ هََ هََ / هَِ ] (اِ مرکب ) از خلقت آدم تا ظهور حضرت خاتم الانبیاء را در اخبار اسلامی هفت هزار سال نوشته اند. (از حواشی وحید دستگردی بر هفت پیکر نظامی ص 33) : چون که پختم به دور هفت هزاردیگ پختی چنین به هفت افزار...نظامی (هفت پیکر ص 33).