کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هرکلة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هرکلة
لغتنامه دهخدا
هرکلة. [ هَُ رَ ک ِ ل َ / هََ ک َ ل َ ] (ع ص ) دختر شگرف اندام نیکوخلقت خوشرفتار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
حرکلة
لغتنامه دهخدا
حرکلة. [ ح َ ک َ ل َ ] (ع اِ) نوعی از رفتار تکبر. || پیادگان . || (مص ) حرکله ٔ صیاد؛ بی صید بازگشتن صیاد. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
شگرف اندام
لغتنامه دهخدا
شگرف اندام . [ ش َ / ش ِ گ َ اَ ] (ص مرکب ) زیبااندام .خوش تراش . (یادداشت مؤلف ): هرکیل و هرکلة و هرکولة؛دختر شگرف اندام نیکوخلقت خوش رفتار: هدکورة و هیدکور؛ زن جوان شگرف اندام نیکوکرشمه . (از منتهی الارب ). || عظیم الجثه . قوی جثه . قوی هیکل . (یا...
-
خرامش
لغتنامه دهخدا
خرامش . [ خ َ م ِ ] (اِمص ) عمل خرامیدن . (یادداشت بخط مؤلف ). خوشی : بماند بزاری روانش بجای خرامش نیابد بدیگر سرای .فردوسی . || حرکت بناز : گه خرامش چون لعبتی کرشمه کنان بهر خرامش از او صدهزار غنج و دلال . فرخی .تاتوانی شهریارا روز امروز این مکن جز...