کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هرکجا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هرکجا
/harkojā/
معنی
هرجا؛ هرمکان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
هرکجا
فرهنگ فارسی عمید
(قید، اسم) harkojā هرجا؛ هرمکان.
-
هرکجا
دیکشنری فارسی به عربی
اي مکان , حيث
-
واژههای مشابه
-
هرکجا که
دیکشنری فارسی به عربی
حيثما
-
کسی (در جمله ء مثبت) هرکجا
دیکشنری فارسی به عربی
اي شخص
-
جستوجو در متن
-
حيثما
دیکشنری عربی به فارسی
هرجاکه , هرکجا که , جايي که , انجا که
-
أَنَّىٰ
فرهنگ واژگان قرآن
چرا -چگونه-کجا-هرکجا-هرزمان-کي
-
اي مکان
دیکشنری عربی به فارسی
هرجا , هرکس , هرکجا , هر جا
-
اي شخص
دیکشنری عربی به فارسی
هيچ کس , کسي (در جمله ء مثبت) هرکجا , کسي
-
حیث
واژگان مترادف و متضاد
۱. بابت، جهت، لحاظ ۲. جا ۳. هرجا، هرکجا
-
حيث
دیکشنری عربی به فارسی
کجا , هرکجا , در کجا , در کدام محل , درچه موقعيتي , در کدام قسمت , از کجا , از چه منبعي , اينجا , درجايي که
-
سفین
لغتنامه دهخدا
سفین . [ س َ ] (ع اِ) کشتی . سفن ، سفاین . (مهذب الاسماء). کشتی . (دهار). || (ص ) تراشیده و صیقل کرده : هرکجا باغی بود آنجا بود آواز مرغ هرکجا مرغی بود آنجا بود تیر سفین .منوچهری .
-
مؤخذ
لغتنامه دهخدا
مؤخذ. [ م ُءْ خ َ ] (ع ص ) مؤاخذه شده . معاقب . مورد مؤاخذه و سرزنش : هرکجا اندر جهان فال بدی است هرکجا مسخر، نکالی ، مؤخذی است . مولوی .و رجوع به مؤاخذه و مؤاخذ شود.
-
فرزان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] farzān حکیم؛ دانا؛ عاقل؛ خردمند: ◻︎ هرکجا تیزفهم و فرزانیست / بندۀ کندفهم و نادانیست (سنائی۲: ۶۸۹).