کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هرچش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هرچش
/harčeš/
معنی
هرچه او را؛ هرچه آن را: ◻︎ ز پیغام هرچش به دل بود نیز / به گفتار بر نامه بفزود نیز (فردوسی: ۷/۲۵۶).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
هرچش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، ضمیر) harčeš هرچه او را؛ هرچه آن را: ◻︎ ز پیغام هرچش به دل بود نیز / به گفتار بر نامه بفزود نیز (فردوسی: ۷/۲۵۶).
-
جستوجو در متن
-
چش
لغتنامه دهخدا
چش . [ چ ِ ] (موصول + ضمیر) مخفف چه اش . چه آنرا.- هرچش ؛ هرچه آنرا. هرچه ورا. هرچه او را : چو هرچش ببایست شد ساخته وز آن ساخته گشت پرداخته . فردوسی .ز پیغام هرچش بدل بود نیزبگفتار بر نامه بفزود نیز. فردوسی .از این همه بستاند بجمله هرچش دادچنانکه با...
-
هرچ
لغتنامه دهخدا
هرچ . [ هََ ] (ضمیر مبهم مرکب ، ق مرکب ) مخفف هرچه و این تخفیف را برای نگاهداشت وزن شعر روا دارند. (یادداشت به خط مؤلف ). هرچه . هر چیزی که . هر آنچه : از زمی برجستمی تا چاشدان خوردمی هرچ اندرو بودی ز نان . رودکی .جز از رستنیها نخوردند نیزز هرچ از ز...
-
باژگاه
لغتنامه دهخدا
باژگاه . (اِ مرکب ) باژخانه . گمرک . (یادداشت مؤلف ). || آنجایی که باج میستانند. (ناظم الاطباء). باژستان : به آب اندر افکند خسرو سپاه چو کشتی همی راند بر باژگاه . فردوسی .گرفتند پیکار با باژخواه که کشتی کدامست بر باژگاه . فردوسی .چو آمد بنزدیکی باژگ...
-
زینهار دادن
لغتنامه دهخدا
زینهار دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) پناه و امان دادن . از کشتن یا مجازات کسی درگذشتن : به بهرام گفت ار دهی زینهاربگویم ترا هرچه پرسی ز کار. فردوسی .چو خواهد ز دشمن کسی زینهارتو زنهار ده ، نیز کینه مدار. فردوسی .بدو گفت بهرام اگر شهریارمرا داد خواهد به جا...
-
عمارت
لغتنامه دهخدا
عمارت . [ ع َ / ع ِ رَ ] (ع مص ) عمارة. مأهول و مسکون گرداندن . (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). مأخوذ از عربی ، آباد داشتن و آباد کردن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) : اموال بسیار در عمارت آن صرف کرد. (ترج...
-
پرداخته
لغتنامه دهخدا
پرداخته . [ پ َ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) نعت مفعولی از پرداختن . اداشده . تأدیه شده . || پردخته ، تمام شده . به انجام رسیده . تمام سپری کرده شده . (اوبهی ): ساخته و پرداخته ، ساخته و تمام شده . بساخته و به اتمام و به انجام رسیده . حاضر. آماده . مهیا. ترت...
-
بدل
لغتنامه دهخدا
بدل . [ ب َ دَ ] (ع اِ) هرچه بجای دیگری بود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آنچه بجای دیگری ایستد. (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی ). خلف . (از اقرب الموارد). قیض . عوض . عقبة. (از منتهی الارب ). عوض و گهولی و هرچیز که بجای دیگری و...
-
پگاه
لغتنامه دهخدا
پگاه . [ پ َ / پ ِ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) بگاه . سخت زود.زود (بامداد). سپیده دم . سفیده ٔ صبح . صبح زود. صبح نخستین . صبح صادق . سَحر. سرگاه . بَکر. بُکرَة. فجر.عُجسَة. غدوة. غداة. غدیّة. (منتهی الارب ) : سپهبدش را گفت [ خاقان چین ] فردا پگاه بخواه از...