کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هرهفت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هرهفت
/harhaft/
معنی
۱. لوازم آرایش زنان که در قدیم عبارت از هفت چیز، یعنی سرخاب، سفیداب، حنا، وسمه، سرمه، زرک، و غالیه بوده؛ هفتدرهفت.
۲. (نجوم) هفتسیاره: ◻︎ هر هفت به هفت حالِ زارند / صحت ز درِ تو چشم دارند (خاقانی۱: ۱۶۱).
〈 هرهفت کردن: (مصدر لازم، مصدر متعدی) [قدیمی] هفتقلم آرایش کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
هرهفت
لغتنامه دهخدا
هرهفت . [ هََ هََ ] (اِمرکب ) به معنی آرایش باشد. (برهان ). کنایت از زیب و زینت بود و آن را هرهفت وند نیز گویند. (انجمن آرا).رجوع به هرهفت کردن و هرهفت کرده شود.|| مطلقاً آرایش زنان را نیز گویند که آن حنا و وسمه و سرخی و سفیدآب و سرمه و زرک باشد که ز...
-
هرهفت
فرهنگ فارسی معین
(هَ هَ) (اِ.) نام لوازم آرایش زنان در قدیم که عبارت بود از: سرخاب ، سفیدآب ، حنا، وسمه ، سرمه ، زرک ، غالیه .
-
هرهفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] harhaft ۱. لوازم آرایش زنان که در قدیم عبارت از هفت چیز، یعنی سرخاب، سفیداب، حنا، وسمه، سرمه، زرک، و غالیه بوده؛ هفتدرهفت.۲. (نجوم) هفتسیاره: ◻︎ هر هفت به هفت حالِ زارند / صحت ز درِ تو چشم دارند (خاقانی۱: ۱۶۱).〈 هرهفت کردن: (مصدر...
-
واژههای مشابه
-
هرهفت کردن
لغتنامه دهخدا
هرهفت کردن . [ هََ هََ ک َ دَ ] (مص مرکب ) هفت قلم آرایش کردن . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). آرایش کردن خود یا دیگری را. آراستن و زیب و زیور به کار بردن : خاقانیا عروس صفا را به دست فقرهرهفت کن که هفت تنان دررسیده اند. خاقانی رجوع به هرهفت و هر هفت کر...
-
هرهفت کرده
لغتنامه دهخدا
هرهفت کرده . [ هََ هََ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آراسته . به زر و زیور و دیگر آلات آرایش یافته . در تداول امروز هفت قلم آرایش کرده : عشق برکرده به مکه آتشی کز شرق و غرب کعبه را هرهفت کرده هفت مردان دیده اند. خاقانی .چون تو هرهفت کرده آیی حوربر تو هر...
-
هرهفت کرده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی] harhaftkarde آرایشکرده.
-
جستوجو در متن
-
هفت در هفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] haftdarhaft = هرهفت
-
هفه رفه
لغتنامه دهخدا
هفه رفه . [ هََ ف َ / ف ِ رَ ف َ / ف ِ ] (اِ مرکب ) هرهفت . (برهان ). رجوع به هرهفت و هرهفت کرده شود. || به معنی زیب و زینت هم آمده است . (برهان ).
-
هفت کرده
لغتنامه دهخدا
هفت کرده . [ هََ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آرایش کرده . آراسته . دارای آرایش کامل . هرهفت کرده : سحرگه این عروس هفت کرده برون آمد به ناز از پشت پرده . نظامی .رجوع به هرهفت کرده شود.
-
هفت درهفت
لغتنامه دهخدا
هفت درهفت . [ هََ دَ هََ ] (اِ مرکب ) به معنی هرهفت و آرایش زنان است که حنا و سرمه و وسمه و سرخی و سفیدآب و زرک و غالیه باشد در هفت جا که دست و پا و چشم و ابرو و هر دو جانب رو (که به عربی خدین گویند) و تمام رخسار که آن را سفیدآب مالند و هم زرک پاشند ...
-
سنگار
لغتنامه دهخدا
سنگار. [ س َ ] (اِ) لغت هندی الاصل است به معنی آرایش که زنان کنند و آنرا بفارسی هرهفت گویند، زیرا که تمام آن از هفت چیز میباشد. (آنندراج ).
-
عروس وار
لغتنامه دهخدا
عروس وار. [ ع َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) چون عروس . چون بیوک . عروس مانند : گاهی عروس وار به پیش آیدبا گوشوار و یاره و با افسر. ناصرخسرو.تو هفت طوف کرده و مکه عروس وارهرهفت کرده پیش تو و عشق دان شده . خاقانی .آراسته کن عروس وارم بسپار به خاک پرده دارم .ن...
-
هفت روس
لغتنامه دهخدا
هفت روس . [ هََ ] (اِخ ) هفت قسمت و هفت ولایت روس . در آن زمان روس به هفت ولایت و هفت قسمت تقسیم می شده که نام چهار قسمت آن چنین است : برطاس ، آلان ، خزران و ایو. (از حاشیه ٔ شرفنامه ٔ نظامی چ وحید دستگردی ص 431) : یکی لشکر انگیخت از هفت روس به کردار...