کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هرهر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
هُرهُر
لهجه و گویش تهرانی
صدای فوران آب
-
هر هر
واژهنامه آزاد
در زبان کوچه و بازار، هر اول یعنی هر چیزی، هر دوم یعنی هر کاری.
-
جستوجو در متن
-
هرهور
لغتنامه دهخدا
هرهور. [ هَُ ] (ع ص ، اِ) بسیار از آب و شیر. (منتهی الارب ). هُرهُر. (اقرب الموارد). || آنچه برافتد از دانه ٔ انگور. || گوسپند کلانسال . || آب بسیار که آواز هرهر آید از وی . || نوعی از کشتی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به هرهر و هرهرة شود.
-
کروکر خندیدن
لغتنامه دهخدا
کروکر خندیدن . [ ک ِرْ رُ ک ِ خ َدی دَ ] (مص مرکب ) خندیدن به صدای بلند. کره زدن . خندیدن به آواز بلند و به اتصال . هرهر و کرکر کردن .
-
آفتاب پرستک
لغتنامه دهخدا
آفتاب پرستک . [ پ َ رَ ت َ ] (اِ مرکب ) مصغر آفتاب پرست . درختی خرد که برگهای آن جمله سوی آفتاب باشد، و در هند آن را هرهر گویند. || جامه ٔ بوقلمون که رنگ رنگ نماید. (مؤیدالفضلاء).
-
هرهرة
لغتنامه دهخدا
هرهرة. [ هََ هََ رَ ] (ع مص ، اِ) آواز میش . (منتهی الارب ). اسم صوت الضأن . (اقرب الموارد). || خنده ٔ بیهوده . (منتهی الارب ). خندیدن به باطل . (اقرب الموارد). رجوع به هرهر و هرهر کردن شود. || اسم بانگ شیر بیشه . (منتهی الارب ). زئیر الاسد. (اقرب ا...