کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هرشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هرشه
/harše/
معنی
۱. عشقه؛ لبلاب.
۲. هر گیاهی که به درخت بپیچد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
هرشه
لغتنامه دهخدا
هرشه . [ هََ ش َ / ش ِ ] (اِ) عشقه را گویند و آن گیاهی است که بر درخت پیچد و آن را به عربی حبل المساکین گویند. (برهان ). لبلاب را گویند. (جهانگیری ).
-
هرشه
فرهنگ فارسی معین
(هَ شَ یا ش ) (اِ.) چنگال .
-
هرشه
فرهنگ فارسی معین
(هَ ش ) (اِ.) عشقه ، هر گیاهی که به درخت بپیچد.
-
هرشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) harše ۱. عشقه؛ لبلاب.۲. هر گیاهی که به درخت بپیچد.
-
جستوجو در متن
-
سابود
لغتنامه دهخدا
سابود. (اِ) ریسمانی را گویند که طفلان در ایام عید نوروز از جائی آویزند و بر آن نشسته در هوا آیند و روند. (برهان ) (آنندراج ). رسنی باشد که اطفال روز عیدو ایام جشن آن را از بام یا از درخت آویخته بر آن نشینند و باد خورند، و آن را بادپیچ و کاز و کازه نی...
-
لبلاب
لغتنامه دهخدا
لبلاب . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) عشقه . بقلة الباردة. گیاه پیچک . (منتهی الارب ). حلباب . قسوس . عصبه . پیچه . (دهار). حبل المساکین . مهربانک . (زمخشری ). داردوست . گیاهی است که بر درختان می پیچد و آن را عشق پیچان گویند. عشقه و آن گیاهی باشد که بر درخت پیچ...