کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هرز کِردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هرز کِردن
لهجه و گویش بختیاری
harz kerdan برآوُرد کردن بهاى محصولات باغ براى تعیین اجاره بهاى آن.
-
واژههای مشابه
-
هرز دادن
لغتنامه دهخدا
هرز دادن . [ هََ دَ ] (مص مرکب ) هدر دادن . تلف کردن . روان کردن آب به زمین های لم یزرع . (یادداشت به خط مؤلف ).
-
هرز رفتن
لغتنامه دهخدا
هرز رفتن . [ هََ رَ ت َ ] (مص مرکب ) هدر رفتن . تلف شدن . مقابل هرز دادن . (یادداشت به خط مؤلف ). در اراک اگر آب زمین زراعتی بر اثر خراب شدن سد و بند به خارج جریان یابد گویند آب هرز رفت . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
هرز شدن
لغتنامه دهخدا
هرز شدن . [ هََ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) هدر رفتن و روان شدن آب به زمین لم یزرع . (یادداشت به خط مؤلف ). || خراب شدن و از کار افتادن پره ٔ قفل . (یادداشت به خط مؤلف ). این معنی در مورد ابزار دیگر نیز به کار رود:هرز شدن کلید، هرز شدن پیچ و سرپیچ چراغ و ج...
-
هرز کردن
لغتنامه دهخدا
هرز کردن . [ هََ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خراب کردن و از کار انداختن قفل و جز آن .
-
degenerate primer
آغازگر هرز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] یکی از چند آغازگر مورداستفاده در تکثیر منطقههایی از دِنا که توالی کامل آن شناختهشده نیست
-
epicormic branch, epicormic, epicormic shoot, water sprout
شاخۀ هرز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] شاخهای دارای جوانههای خوابیده یا نابجا که براثر نور زیاد یا آتشسوزی، بر روی تنۀ درختان جنگلی تشکیل میشود
-
degenerate code
رمز هرز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] رمزی ژنی که در آن یک آمینواسید با دو یا چند رمزه مشخص میشود
-
weed
علف هرز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] هرنوع گیاه، بهجز گیاه موردنظر، که در مزرعه یافت شود
-
هرز دادن
فرهنگ فارسی معین
(هَ. دَ) (عا.) (مص م .) (عا.) 1 - روان کردن آب در زمین های لم یزرع . 2 - هدر دادن ، تلف کردن .
-
چاله هرز
لغتنامه دهخدا
چاله هرز. [ ل َ هََ ] (اِخ ) دهی است جزء بخش شمیران شهرستان تهران که در 4 هزارگزی جنوب تجریش کنار راه شوسه تهران به تجریش واقع شده . دامنه و سردسیراست و 80 تن سکنه دارد. آبش از قنات و از رودخانه دربند و محصولش غلات بنشن و صیفی است . شغل اهالی زراعت و...
-
هرز رفتن
لهجه و گویش تهرانی
هدر رفتن آب
-
هرز گرد
لهجه و گویش تهرانی
وسیلهای در چرخ نخریسی و خودرو
-
هرز،هرزه
لهجه و گویش تهرانی
فاسد،نادرست، بی فایده .