کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هرزه چانگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
هرزه لا
لغتنامه دهخدا
هرزه لا. [ هََ زَ / زِ ] (نف مرکب ) هرزه لای . هرزه درای . هرزه خای . هرزه گو. یاوه گوی : غورک بی مغز را صفرا بشورید و بگفت ای مموه باژگونه یافه گوی هرزه لا. سنائی .گر ترا طعنی کند ز ایشان مگیر از بهر آنک مردم بیمار باشد یافه گوی و هرزه لا. سنایی .مس...
-
هرزه لای
لغتنامه دهخدا
هرزه لای . [ هََ زَ / زِ ] (نف مرکب ) آنکه بیهوده سخن می گوید و پوچ میگوید. (ناظم الاطباء) : ز درد روبه عشقش چو شیر می نالم اگر چه همچو سگم هرزه لای میداند. سعدی .رجوع به هرزه لا شود.
-
هرزه لایی
لغتنامه دهخدا
هرزه لایی . [ هََ زَ / زِ] (حامص مرکب ) هرزه درایی . هرزه گویی . یاوه گویی . لک درآیی . بیهوده گویی . ژاژخایی . (یادداشت به خط مؤلف ).
-
هرزه لاییدن
لغتنامه دهخدا
هرزه لاییدن . [ هََ زَ / زِ دَ ] (مص مرکب ) بیهوده گفتن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ، ذیل هرزه لای ). هرزه دراییدن . لک درایی کردن . یاوه گفتن . چرند گفتن . بیهوده گفتن . هذیان گفتن . رجوع به هرزه شود.
-
هرزه مرس
لغتنامه دهخدا
هرزه مرس . [ هََ زَ / زِ م َ رَ ] (ص مرکب ) سگ هرزه گرد که بیهوده گردش میکند. (ناظم الاطباء). سگ ولگرد و قلاده بریده . در این ترکیب مرس ریسمانی است که به گردن اندازند : آرزو چند به هر سوی کشاند ما رااین سگ هرزه مرس چند دواند ما را.صائب .
-
هرزه ورز
لغتنامه دهخدا
هرزه ورز. [ هََ زِ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خانمرود بخش هریس شهرستان اهر واقع در 6000گزی جنوب خاوری هریس و 29500گزی راه شوسه ٔ تبریز به اهر. جلگه ای است معتدل و دارای 178 تن سکنه . از چشمه ها مشروب میشود و محصول عمده اش غله ، حبوبات ، سردرختی و ...
-
هرزه ول
لغتنامه دهخدا
هرزه ول . [ هََ زَ وِ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان رحمت آباد بخش رودبار شهرستان رشت ، واقع در 9هزارگزی خاور رودبار و 3 هزارگزی منجیل . جایی است کوهستانی و سردسیر و دارای 337 تن سکنه . از رود هرزه ول مشروب میشود. محصول عمده اش لبنیات و صیفی است . شغل اها...
-
هرزه شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) (مص ل .) 1 - فاسد شدن . 2 - خراب شدن و از کار افتادن پرة قفل و کلید و مانند آن .
-
هرزه خایی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .)(حامص .) بیهوده گویی ، یاوه گویی .
-
هرزه درای
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دَ) (ص فا.) بیهوده گوی ، پرگوی .
-
هرزه گرد
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گَ) (ص فا.) آواره ، ولگرد.
-
هرزه لای
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص فا.) بیهوده گو، یاوه گو.
-
هرزه مرس
فرهنگ فارسی معین
( ~ . مَ رَ) (ص مر.) سگ ولگرد.
-
زبان هرزه
لغتنامه دهخدا
زبان هرزه . [ زَ هََ زَ / زِ ] (ص مرکب ) یاوه گو. بیهوده سخن . آنکه خارج از ادب سخن میگوید. رجوع به هرزه زبان شود. || آنکه نگهدار راز نیست و رازی که بدو سپرده اند نگهداری نتواند. رجوع بزبان هرزگی شود.
-
هرزه خا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹هرزهخای› [قدیمی] harzexā یاوهگو؛ بیهودهگو.