کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هرزه مرس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
هرزه گو
لهجه و گویش تهرانی
بیهوده گو
-
pornography addiction
اعتیاد هرزهبینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] زیادهروی در مشاهدۀ تصاویر یا فیلمهای هرزه بهمنظور کسب لذت جنسی و بهعنوان ابزاری برای کسب آرامش و رهایی از تنش
-
کندن علف هرزه
دیکشنری فارسی به عربی
عشب ضار
-
هرزه درایی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
فک
-
سگ هرزه مَرَز(=قلاده)
لهجه و گویش تهرانی
کسی که با همه دعوا میکند
-
مفت و هرزه گوئی
فرهنگ گنجواژه
بد دهنی.
-
هرزه و لاس
فرهنگ گنجواژه
بی بندوبار.
-
هرزهگرد و هرجائی
فرهنگ گنجواژه
ولگرد.
-
هرزهگو و وِلِنگ
فرهنگ گنجواژه
بی قید، بی ادب.
-
بیلچه مخصوص کندن علف هرزه
دیکشنری فارسی به عربی
بطاطة
-
از علف هرزه پاک کردن
دیکشنری فارسی به عربی
غشاش
-
جستوجو در متن
-
مرس
لغتنامه دهخدا
مرس . [ م َ رَ ] (اِ)مَرس . رسن . طناب و ریسمان . (از جهانگیری ) (برهان ). رسنی که در گلوی اسب و سگ و غیره بندند. (غیاث ). رسنی که در گلوی شیر و سگ کنند. (آنندراج ) : اگر چه سگ به مرس می کشند صیادان کشیده است سگ نفس در مرس ما را. میرزا صائب (از آنندر...
-
یویو
لغتنامه دهخدا
یویو. [ ی ُ ی ُ ] (اِ) (اصطلاح عامیانه ) اسباب بازیی است بچگان را و آن مرکب است از دو صفحه ٔ گرد قرص مانند حلبی یا پلاستیکی یا چوبی یا جز آن که به وسیله ٔ یک میله (محور) به هم متصل شده اند. یک سر ریسمانی در درون دو صفحه به محور بسته و سر دیگر ریسمان ...
-
مرض
لغتنامه دهخدا
مرض . [ م َ رَ / م َ ] (ع اِ) بیماری و پراکندگی مزاج بعد صحت و درستگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بیماری . (غیاث ) (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ). ج ، اَمراض . صاحب منتهی الارب گوید به فتح اول بیماری مخصوص قلب و دل ، و به فتح اول و نیز به فتح اول و ...
-
س
لغتنامه دهخدا
س . (حرف ) صورت حرف پانزدهم است از حروف الفبای فارسی پس از «ژ» و پیش از «ش »، و حرف دوازدهم از الفبای عرب پس از «ز» و پیش از «ش »، و حرف پانزدهم از الفبای ابجدی پس از «ن » و پیش از «ع ». و نام آن سین است و آن را سین مهمله نامند. و بحساب جُمّل آن را ش...