کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هدیه آوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ابن هدیه
لغتنامه دهخدا
ابن هدیه . [ اِ ن ُ ؟ ] (اِخ ) او راست : تاریخ تلمسان . (کشف الظنون ).
-
هدیه دادن
دیکشنری فارسی به عربی
تبرع , هدية
-
هدیه یادگاری یادبود
دیکشنری فارسی به عربی
تذکار
-
تحفه و هدیه
فرهنگ گنجواژه
هدیه.
-
جستوجو در متن
-
نیرزة
لغتنامه دهخدا
نیرزة. [ ن َ رَ زَ] (ع مص ) هدیه آوردن در عید نوروز. (ناظم الاطباء).
-
جان آوردن
لغتنامه دهخدا
جان آوردن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) جان هدیه کردن . جان تقدیم کردن : پیش یار آنها که جان آرند بیشک جان برندصدق پیش آور که اینجا هرچه آرند آن برند. کاتبی نیشابوری (از ارمغان آصفی ). || بتنگ آوردن . عذاب و سختی دادن : بجان آوردن دوشینه منگربجان بین کاورید...
-
نثار بردن
لغتنامه دهخدا
نثار بردن . [ ن ِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) هدیه آوردن . پیشکی بردن . پیشکش کردن : نخست از همه کس که بُد نامدارجهان پهلوان برد پیشش نثار.اسدی .
-
خر کریم نعل کردن
لغتنامه دهخدا
خر کریم نعل کردن . [ خ َ رِ ک َ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زبان کسی را با رشوت بند آوردن . رشوة دادن . جلوگیری از امر و نهی کسی با پولی یا هدیه ای کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
مهاداة
لغتنامه دهخدا
مهاداة. [ م ُ ] (ع مص ) به دو تن آوردن چنانکه یکی بر یک جانب و دیگری بر دیگر جانب . یقال : جاء فلان یهادی بین اثنین ؛ اذا کان یمشی بینهما معتمداً علیهما من ضعف أو سکر؛ یعنی آمد فلان که تکیه کرده بود از ضعف و یا از مستی بر دو نفر یکی از طرف راست و یک...
-
تلهین
لغتنامه دهخدا
تلهین . [ ت َ ] (ع مص ) نهاری دادن . (تاج المصادر بیهقی ). نهاری کردن . (زوزنی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ناشتا شکستن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || هدیه آوردن از سفر آینده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم ...
-
نثار آوردن
لغتنامه دهخدا
نثار آوردن . [ ن ِ وَ دَ ] (مص مرکب ) تحفه آوردن . هدیه آوردن . پیشکش بردن . پیشکش کردن : به سودابه فرمای تا پیش اوی نثار آورد گوهر و مشکبوی . فردوسی .نمازش بریم و نثار آوریم درخت پرستش به بار آوریم . فردوسی .ز دینار با هر یکی سی هزارنثار آوریده برِ ...
-
آوردنی
لغتنامه دهخدا
آوردنی . [ وَ دَ ] (ص لیاقت ، اِ) درخور آوردن . ازدرِ آوردن . || آنچه باید آوردن : ز پوشیدنی هم ز آکندنی ز هرسو بیاورد آوردنی . فردوسی .کنیم از سر آباد با خوردنی بیاریم هر چیز آوردنی . فردوسی .گیاشان بود زآن سپس خوردنی بپویند هر سو به آوردنی . فردوسی...
-
پیش آوردن
لغتنامه دهخدا
پیش آوردن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) پیش آوریدن . رجوع به پیش آوریدن شود. || به حضور آوردن . به نزدیک آوردن . به خدمت آوردن . بردن نزد... : دگر روز بنشست بر تخت خویش چو دیوان لشکر بیاورد پیش . فردوسی .هر که را شعری بری یا مدحتی پیش آوری گوید این یکسر درو...
-
دختران شب
لغتنامه دهخدا
دختران شب . [ دُ ت َ ن ِ ش َ ] (اِخ ) هسپریدس در اساطیر یونان نام چندتن از پریان که بکمک اژدهای موسوم به لادون از درخت سیبی که گایا آنرا در موقع عروسی هرا با زئوس به هرا هدیه داده بود و میوه ٔ زرین میداد نگهبانی میکردند. در باب نسب و مسکن آنها روایات...
-
شمار گرفتن
لغتنامه دهخدا
شمار گرفتن . [ ش ُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) شمردن . آمار گرفتن . شمارش کردن . برشمردن . حساب کردن . به حساب رسیدن . تعداد کردن . (از یادداشت مؤلف ) : کسی کو بدیهات گیرد شمارفزون آید از گردش روزگار. فردوسی .یکی نامه با هدیه ٔ شاهوارکه آنرا نشاید گرفتن...