کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هدملة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هدملة
لغتنامه دهخدا
هدملة. [ هََ دَ ل َ ] (اِخ ) نام جایی است . (معجم البلدان ) (منتهی الارب ). در منتهی الارب به کسر اول ضبط شده است .
-
هدملة
لغتنامه دهخدا
هدملة. [ هََ م َ ل َ ] (ع مص ) دریدن جامه را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
هدملة
لغتنامه دهخدا
هدملة. [ هَِ دَ ل َ ] (ع اِ) ریگ توده ٔ درخت ناک . || روزگار دیرینه و قدیم . || گروهی از مردم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
درختناک
لغتنامه دهخدا
درختناک . [ دِ رَ ] (ص مرکب ) منسوب به درخت . جای پردرخت . (ناظم الاطباء). جای پر از درخت . درختستان . دَغِل . شَجِر. شَجراء. شَجیرة. شَعراء. صُراح . عِراق . عُقدة. غَبَرَة. غُتِل . مُعظَئِل .مُعظِل : شاجنة؛ وادی درختناک . ضَرِب ؛ جای پست همواردرختنا...
-
دریدن
لغتنامه دهخدا
دریدن . [ دَ دَ ] (مص ) لازم و متعدی هر دو آید، و بیش از همین یک مصدر برای فعل آن نیامده است ؛ لازم چون : جامه بدرید، دلو بدرید یعنی دریده و پاره شد، متعدی چون : نامه ٔ او بدرید یعنی پاره کرد. (یادداشت مرحوم دهخدا).الف - در معنی متعدی : پاره کردن . (...