کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هدار
لغتنامه دهخدا
هدار. [ هََ دْ دا ] (اِخ ) یکی از نواحی یمامه . مسیلمه ٔ کذاب در این مکان ادعای نبوت کرد و خالد را گرفت . (معجم البلدان ). موضعی یا رودباری است در یمامه که مولد مسیلمه ٔ کذاب است . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
حفظ
فرهنگ واژههای سره
نگ هدار
-
ابکین
لغتنامه دهخدا
ابکین . [ اَب َک ْ ک َ ] (اِخ ) نام دو کوه بر جانب هدّار یمامه .
-
غطفانی
لغتنامه دهخدا
غطفانی . [ غ َ ] (اِخ ) نعیم بن هدار یا ابن هبار. محدث است . وی منسوب به غطفان جذام است نه غطفان قیس غیلان . (از انساب سمعانی ورق 410ب ).
-
بذاخ
لغتنامه دهخدا
بذاخ . [ ب َذْ ذا ] (ع ص ) شتر بسیار بانگ کننده ٔ شقشقةبرآورنده . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ج 2 ص 252). هَدّار. || مبتکر. (از اقرب الموارد).