کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هجیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هجیم
لغتنامه دهخدا
هجیم . [ هَُ ج َ ] (اِخ ) محله ای از بصره که بنی هجیم در آن ساکن شدند. (از سمعانی ).
-
واژههای مشابه
-
قاضی هجیم
لغتنامه دهخدا
قاضی هجیم . [ ] (اِخ ) محمدبن اسفندیار یا محمدبن حسن بن اسفندیار آملی مازندرانی . مورخی است نامی وبا رستم بن اردشیر از ملوک طبرستان معاصر و مؤلف تاریخ طبرستان است . و وقایع مازندران و احوال ملوک آن سامان را که از سادات مرعشی بوده اند تا سال 750 هَ ....
-
واژههای همآوا
-
حجیم
واژگان مترادف و متضاد
پرحجم، جسیم، قطور، گنجا، جادار ≠ کم حجم
-
حجیم
فرهنگ واژههای سره
گنجا
-
حجیم
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (ص .) دارای حجم ، جسمی که حجمش زیاد باشد.
-
حجیم
لغتنامه دهخدا
حجیم . [ ح َ ] (ع ص ) ستبر. سطبر. ضخیم . ضخم . کلفت . هنگفت . گنده . گنجا . صفت از حجم . قیاساً این کلمه صحیح است مانند طویل و عریض و عمیق و در محاورات فارسی زبانان به معنی بزرگ حجم و ضخیم مستعمل است ، لکن ظاهراً عرب آنرا استعمال نکرده است یا من نیاف...
-
حجیم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مٲخوذ از عربی] hajim دارای حجم؛ پرحجم؛ بزرگ.
-
جستوجو در متن
-
هجیمی
لغتنامه دهخدا
هجیمی . [ هَُ ج َ می ی ](ص نسبی ) منسوب به محله ٔ هجیم بصره . (از سمعانی ).
-
قاضی محمد
لغتنامه دهخدا
قاضی محمد. [ م ُ ح َم ْم َ ] (اِخ ) ابن اسفندیار. رجوع به قاضی هجیم شود.
-
جریبة
لغتنامه دهخدا
جریبة. [ ج َ ب َ ] (اِخ )نام شاعری است از طائفه ٔ هجیم و بیت زیر از اوست :و علی سابغة کأن قتیرهاحدق الاساود لونها کالمجول .(از تاج العروس ).
-
غیث
لغتنامه دهخدا
غیث . [ غ َ ] (اِخ ) ابن عامربن هجیم بن عمروبن تمیم . از قبیله ٔ تمیم بود، و نام وی حبیب است . (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 185) (تاج العروس ) (منتهی الارب ).
-
هجیمی
لغتنامه دهخدا
هجیمی . [ هَُ ج َ می ی ] (اِخ ) عبیدبن عمرو الضریر الهجیمی ، مکنی به ابوعبدالرحمان در محله ٔ هجیم بصره نزول کرد و بدان منسوب شد. از عطأبن السائب روایت کند و محمدبن سلام را از وی روایت است . (اللباب فی تهذیب الانساب ).