کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هبوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هبوب
/hobub/
معنی
وزیدن؛ وزش.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
هبوب
لغتنامه دهخدا
هبوب . [ هََ ] (ع ص ) باد گردانگیز. (منتهی الارب ). بادی که گرد و خاک برانگیزد. (ناظم الاطباء). بادی که گرد و غبار پراکند. (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد).
-
هبوب
لغتنامه دهخدا
هبوب . [ هَُ ] (ع مص ) وزیدن باد. (منتهی الارب ). برپاشدن باد. برانگیخته شدن باد. هب . وزیدن باد. (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد) (تاج العروس ) : برآمد بادی از اقصای بابل هبوبش خاره در و باره افکن . منوچهری .|| بیدار شدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب...
-
هبوب
فرهنگ فارسی معین
(هُ) [ ع . ] (مص ل .) وزیدن باد.
-
هبوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] hobub وزیدن؛ وزش.
-
واژههای مشابه
-
haboob, hubbob
هَبوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] باد شدیدی در سودان که به توفان خاک و شن منجر میشود
-
واژههای همآوا
-
حبوب
فرهنگ فارسی معین
(حُ) [ ع . ] (اِ.) جِ حبه و حب .
-
حبوب
لغتنامه دهخدا
حبوب . [ ح ُ ] (ع اِ) ج ِ حَب و ج ِ حِب ، ج ِحَبَّة. (دستور اللغه ٔ ادیب نطنزی ). دانه های نبات . دانه ها، مثل گندم و نخود و غیره . (غیاث ) : حبوب او هوا و بر حبوب اوکسی فشانده گرد آسیای او. منوچهری .حبوب و لبوب نضج و نما نیافت و انواع ارتفاعات در مر...
-
حبوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ حَبّ] hobub = حَبّ
-
جستوجو در متن
-
ابوب
لغتنامه دهخدا
ابوب . [ اُ ] (ع مص ) وزیدن باد. هبوب . وَزش .
-
گردانگیز
لغتنامه دهخدا
گردانگیز. [ گ َ اَ ] (نف مرکب ) غبارانگیزنده . آنکه گرد انگیزد: ریاح معاجیح ؛ بادهای تند گردانگیز. هبوب ؛ باد گردانگیز. (منتهی الارب ).
-
هبیب
لغتنامه دهخدا
هبیب . [ هََ ] (ع ص ) باد گردانگیز. (منتهی الارب ). بادی که گرد و غبار پراکند. هَبوب . هبوبة. (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد) (لسان العرب ).
-
جستن باد
لغتنامه دهخدا
جستن باد. [ ج َ ت َ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) هبوب . (دهار). وزیدن باد و وزیدن گرفتن آن . (یادداشت مؤلف ).