کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هبه
/hebe/
معنی
دادن چیزی به کسی بدون عوض؛ بخشش.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
انعام، بخشش، بذل، دهش، عطیه، وقف، هبت، هدیه
دیکشنری
donation, gift
-
جستوجوی دقیق
-
هبه
فرهنگ نامها
(تلفظ: hebe) (عربی) دادن چیزی به کسی بدون دریافت چیزی در مقابل آن ؛ بخشش ؛ عطا و (در فقه و حقوق) ، عقدی که در آن شخصی مالی را بدون دریافت چیزی به دیگری واگذار میکند ؛ هِبه در میتولوژیِ [اسطوره شناسیِ] یونان نماد مؤنث جوانی و شکوفایی شناخته شده است .
-
هبه
واژگان مترادف و متضاد
انعام، بخشش، بذل، دهش، عطیه، وقف، هبت، هدیه
-
هبه
لغتنامه دهخدا
هبه . [ هَِ ب َ ] (ع اِ) آنچه که ببخشند. (مهذب الاسماء). جایزه . عطیه . رجوع به هبة شود.
-
هبه
لغتنامه دهخدا
هبه . [ هَِ ب َ ] (ع مص ) بخشیدن . دادن . (دهار) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث ). رجوع به هبة شود.
-
هبه
لغتنامه دهخدا
هبه . [ هَِ ب َ / ب ِ ] (از ع اِمص ) بخشش و انعام . (ناظم الاطباء). دهش . عطا. داد. رجوع به هبت (هبة) شود.
-
هبه
لغتنامه دهخدا
هبه . [ هَِ ب ِ ] (اِخ ) در اساطیر یونان ربةالنوع جوانی است . وی دختر مشتری و هرا میباشد و متصدی ساقیگری ربةالنوع بوده ، روزی در اثناء انجام وظیفه از عمل خود شرمسار شد و از شغل خود سرباز زد و به محفل خدایان داخل نگشت ، لاجرم مشتری وظیفه ٔ او را به جو...
-
هبه
لغتنامه دهخدا
هبه . [ هَِ/ هََ ب ْ ب َ ] (ع اِ) رجوع به هِبَّة و هَبَّة شود.
-
هبه
فرهنگ فارسی معین
(ه ب ) [ ع . هبة ] 1 - (اِمص .) بخشش و انعام . ج . هبات . 2 - (اِ.) آنچه بخشیده شده .
-
هبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: هبَة، جمع: هبات] ‹هبت› hebe دادن چیزی به کسی بدون عوض؛ بخشش.
-
واژههای مشابه
-
هبة
لغتنامه دهخدا
هبة. [ هََ / هَِ ب ْ ب َ ] (ع مص ) بریدن چیزی را. (منتهی الارب ): هب السیف الشی ٔ هبة؛ برید شمشیر آن چیز را. (اقرب الموارد). || به حرکت درآوردن شمشیر چیزی را. جنبانیدن شمشیر چیزی را. (معجم متن اللغة). || جنبیدن و به حرکت درآمدن شمشیر. (معجم متن اللغة...
-
هبة
لغتنامه دهخدا
هبة. [ هََ ب ْ ب َ ] (ع اِ) یک مرتبه . یک بار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): رایته هبة؛ دیدم او را یک بار در تمام عمر. (اقرب الموارد)(منتهی الارب ) (معجم متن اللغة). || ساعتی که از پگاه باقی باشد. || مدتی از روزگار. (اقرب الموارد) (مع...
-
هبة
لغتنامه دهخدا
هبة. [ هَِ ب ْ ب َ ] (ع مص )بانگ کردن تکه وقت گشنی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بانگ کردن برای گشنی . (معجم متن اللغة). || تیز شدن تکه برای گشنی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بهیجان آمدن برای گشنی . (معجم متن اللغة). || خواندن گشن را بگشنی . (...
-
هبة
لغتنامه دهخدا
هبة. [ هَِ ب َ ] (اِخ ) ابن محمد الفخربن یوسف بن منصور. ملقب به بهاءالدین و معروف به ابن الفخر. از امرای دولت رسولی بود. در سال 790 هَ . ق . به امارت شهر زبید منصوب گشت و تا آخر عمر (796 هَ . ق .) در این سمت باقی بود. (اعلام زرکلی چ 2 ج 9 ص 55).
-
هبة
لغتنامه دهخدا
هبة. [ هَِ ب َ ] (ع اِ) عطیه و هدیه ای که خالی از غرض یا عوض باشد. (معجم متن اللغة). ج ، هِبات . (اقرب الموارد).