کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هبنقعة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هبنقعة
لغتنامه دهخدا
هبنقعة. [ هََ ب َ ق َ ع َ ] (ع ص ) مؤنث هبنقع. زنی که بر کاری یا گفتار یا کرداری مستقیم نباشد و اعتماد بر او نشاید.(اقرب الموارد). || شتر فراخ کنج دهن فروهشته لب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
-
هبنقعة
لغتنامه دهخدا
هبنقعة. [ هََ ب َ ق َ ع َ ] (ع مص ) بر پی پاشنه ٔ پای نشستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). || هر دو پای از هم باز داشته و شکم رانها را بهم چسبانیده بر سرین نشستن . (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغة). هر دو پای واداشته ه...
-
جستوجو در متن
-
اهبنقاع
لغتنامه دهخدا
اهبنقاع . [ اِ ب ِ ] (ع مص ) بنشست ِ هبنقعه نشستن و آن نشستن بر پی پاشنه پای باشد یا هر دو پای را واداشته و هر دو ران را بشکم چسبانیده بر سرین نشستن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). بر سر انگشت نشستن در وقت چیزی خواستن . (المصادر زوزنی ).