کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هبعة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هبعة
لغتنامه دهخدا
هبعة. [ هَُ ب َ ع َ] (ع اِ) مؤنث هبع. ماده خر. || شتر بچه ٔ ماده ای که در آخر نتاج زاده شده باشد. (ناظم الاطباء). ج ، هُبَعات . || یکی از هبع. (تاج العروس ). یکی از شتر بچگانی که در آخر نتاج زاده باشند.
-
واژههای همآوا
-
هبات
لغتنامه دهخدا
هبات . [ هَِ ] (ع اِ) ج ِ هِبَة. رجوع به هبة شود.
-
حبات
لغتنامه دهخدا
حبات . [ ح َب ْ با ] (ع اِ) ج ِ حبة: چون مرغ در التقاط حبات ایشان را به منقارنقار برمیچیدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چاپی ص 350).
-
حباط
لغتنامه دهخدا
حباط. [ ح ُ ] (ع اِ) علت آماس شکم شتر از خوردن حندقوق یا از ناگواری گیاه . (منتهی الارب ).
-
حباة
لغتنامه دهخدا
حباة. [ ح َ ] (ع اِ) گل پاره ٔ سیاه . || آهوی ماده ٔ سیاه .
-
حبات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ حَبَّة] [قدیمی] habbāt = حبه
-
هبات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ هِبَة] [قدیمی] hebāt = هبه
-
جستوجو در متن
-
هبعات
لغتنامه دهخدا
هبعات .[ هَُ ب َ ] (ع اِ) ج ِ هُبَعَة. رجوع به هبعة شود.