کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
های مدرج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
های های
لغتنامه دهخدا
های های . (اِ صوت ) به معنی زود زود و جلد جلد و شتاب و تعجیل باشد. (برهان ). کلمه ٔ تأکیدیعنی زود زود و جلد جلد و بشتاب . (ناظم الاطباء). || به معنی هایاهای که شور و گریه ٔ مصیبت زدگان است . (برهان ). شور و غوغای ماتم زدگان . (ناظم الاطباء). هایاهای...
-
های های
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت، اسم) ‹هایاهای› hāyhāy صدای گریهوناله؛ شوروغوغای ماتمزدگان.
-
های هوی
لغتنامه دهخدا
های هوی . (اِ صوت ) به معنی هایاهوی است که شور و غوغای میزبانی و عروسی باشد. (برهان ). شور و غوغای اهل طرب . (ناظم الاطباء). در ترکی «های هوی » به معنی غوغا و ستیزه است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || کلمه ٔ تأکید یعنی های های و زود زود و بتعجیل ...
-
های نان
لغتنامه دهخدا
های نان . (اِخ ) دومین جزیره ٔ بزرگ چین که در جلو ساحل جنوبی چین ، داخل خلیج تنکن قرار دارد. این جزیره در جنوب شبه جزیره ٔ لی جو بین َ9 و ْ19 و َ15 و ْ20 عرض شمالی قرار گرفته ، طول آن از شمال به جنوب 90 میل و از مشرق به مغرب 160 میل میباشد. بندر های ...
-
های ها
لغتنامه دهخدا
های ها. (اِ صوت ) های های . هایاهای . شور و غوغای ماتم زدگان . صدای گریه ٔ مصیبت زدگان و واقعه دیدگان : های و هوئی میرسد امشب به گوش هوش بازهمنشین از گریه ٔ پرهای ها معذور دار.میرزامؤمن استرابادی (از آنندراج ).
-
های وهو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت، اسم) ‹هایاهوی، هیاهو› hāyohu ۱. صداهای درهموبرهم.۲. شوروغوغا در مجلس شادیوطرب: ◻︎ بودی بسیط خاک پر از هایوهوی ما / واکنون جهان ز گریه پر از هایهای ماست (خواجو: ۳۲۹).۳. [قدیمی] ندبه و زاری: ◻︎ بکندند موی و شخودند روی / ز ایران برآمد یکی ...
-
دیدگاه های
واژهنامه آزاد
نظرهای
-
self-help groups, SHG
گروههای خودیار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] گروههایی متشکل از افرادی با مشکلات مشابه که مرتباً گرد هم میآیند و هدایت آنها را افراد غیرمتخصص بر عهده دارند
-
sulfate nests
لانههای سولفات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] محل انباشت موضعی آهنسولفات بر روی سطح آهن زنگزده که در آن آهنگ خوردگی براثر جذب آب و ایجاد برقکاف و تسهیل عبور جریان خوردگی افزایش مییابد
-
similar ordered sets
مجموعههای مرتب متشابه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] دو مجموعۀ مرتب که بین آنها تناظر یکبهیک برقرار است و این تناظر حافظ ترتیب است
-
equivalent sets
مجموعههای همارز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] دو مجموعه که بین آنها تناظر یکبهیک برقرار باشد متـ . مجموعههای همعدد equinumerous sets, equinumerable sets مجموعههای همتوان equipotent sets, equipollent sets
-
equipotent sets, equipollent sets
مجموعههای همتوان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ← مجموعههای همارز
-
equinumerous sets, equinumerable sets
مجموعههای همعدد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ← مجموعههای همارز
-
navigational limits
محدودیتهای ناوبری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] محدودیتهای جغرافیایی که در مسیر تردد یک کشتی ممکن است وجود داشته باشد
-
funerary cones
مخروطهای تدفینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] مخروطهای سفالی توپُر به طول ده تا سی سانتیمتر که بهصورت افقی در سردر مقابر مصری قرار داده میشد و نام و عناوین متوفی بر قسمت تحتانی مخروط حک میشد