کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هاویة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
درک
واژگان مترادف و متضاد
اسفلالسافلین، جهنم، دوزخ، سقر، نار، هاویه ≠ بهشت
-
سقر
واژگان مترادف و متضاد
آتش، جهنم، دوزخ، نار، هاویه ≠ بهشت، جنت
-
نیران
واژگان مترادف و متضاد
جهنم، دوزخ، سقر، نار، هاویه ≠ بهشت
-
ظرف
دیکشنری فارسی به عربی
زهرية , سفينة , صحن , ظرف , هاوية , يستطيع
-
بی پایان
دیکشنری فارسی به عربی
ابدي , خلود , غير حاسم , لانهائي , مستمر , هاوية
-
دوزخ
واژگان مترادف و متضاد
آتش، جهنم، درک، سقر، نار، نیران، هاویه ≠ بهشت، فردوس
-
جهنم
واژگان مترادف و متضاد
جحیم، درک، دوزخ، سقر، نار، نیران، هاویه ≠ بهشت
-
جحیم
واژگان مترادف و متضاد
آتش، جهنم، درک، دوزخ، سقر، نار، هاویه ≠ بهشت
-
آتش
واژگان مترادف و متضاد
۱. آذر، اخگر، شرار، شرر، شعله، نار ۲. جهنم، دوزخ، هاویه ≠ آب ۳. بهشت
-
ثاکلة
لغتنامه دهخدا
ثاکلة. [ ک ِ ل َ ] (ع ص ، اِ) زن بچه مرده . ثکلی . ثکول . || هاویه . ج ، ثواکل .
-
هفت دوزخ
لغتنامه دهخدا
هفت دوزخ . [ هََ زَ ] (اِخ ) گویند که دوزخ یکی است مگر طبقات هفت دارد، و اسامی هفت طبقه این است : سقر، سعیر، لظی ، حطمة، جحیم ، جهنم ، هاویه که از همه اسفل است . (از غیاث ) : باکش ز هفت دوزخ سوزان نی زهرا چو هست یار و مددکارش .ناصرخسرو.
-
لظی
لغتنامه دهخدا
لظی . [ ل َ ظا ] (اِخ ) (الَ ...) جهنم . دوزخ . (منتهی الارب ). نامی است دوزخ را. (مهذب الاسماء). طبقه ای از طبقات دوزخ . نام درکه ای در دوزخ . (ترجمان القرآن جرجانی ). طبقه ٔ پنجم از دوزخ و نام هفت طبقه ٔ آن بدین شرح است : جحیم ، جهنم ، سقر، سعیر، ل...
-
دَّرْکِ
فرهنگ واژگان قرآن
درجه و مرتبه نزولي (بر وزن درج و به معناي آن است ، چيزي که هست درج به معني "پله "را در جائي بکار ميبرند که مساله بالا رفتن و صعود را در نظر داشته باشند ولي درک در جائي بکار ميرود که مساله پائين آمدن مورد نظر باشد و به همين جهت گفته ميشود : درجات بهشت...
-
دانه چین
لغتنامه دهخدا
دانه چین . [ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) که دانه چیند. که دانه برچیند. که دانه از زمین بردارد : هواست دانه و من دانه چین و هاویه دام اگر به دانه نمانم بدام درمانم . سوزنی .در پناه پهلوان کبک و تذرو آرد برون چوژکان دانه چین از بیضه ٔ شاهین و باز. سوزنی .جه...
-
نقمت
لغتنامه دهخدا
نقمت . [ ن ِ م َ ] (ع اِمص ، اِ) عقوبت و کینه و عذاب . (غیاث اللغات از لطایف اللغات و منتخب اللغات و قاموس ) (ناظم الاطباء). عذاب و شکنجه . (یادداشت مؤلف ). آزار. خستگی . درشتی . (ناظم الاطباء). نقمة. مقابل نعمت و راحت . رجوع به نقمة شود : و زعم امی...