کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هاوي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هاوي
معنی
دوستدار هنر , اماتور , غيرحرفه اي , دوستار
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
هاوي
دیکشنری عربی به فارسی
دوستدار هنر , اماتور , غيرحرفه اي , دوستار
-
هاوي
دیکشنری عربی به فارسی
اماتوروار , ناشي , دوستدار تفنني صنايع زيبا , غير حرفه
-
واژههای مشابه
-
هاوی
لغتنامه دهخدا
هاوی . (ع اِ) ملخ . جراد. (تاج العروس ) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة) (المنجد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): اذا اجدب الناس اتی الهاوی و العاوی . العاوی : الذئب وقال ابن الاعرابی انما هوالغاوی بالعین معجمة، هوالجراد و هو الغوغاء. و الهاوی : الذئب ...
-
هاوی
لغتنامه دهخدا
هاوی . (ع ص ) هوادار. ذوالهواء. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). || (اِ) حرف الف از حروف الفبا را گویند به جهت وسعت داشتن مخرج آن برای هوا در هنگام تلفظ. (المنجد) (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
دوستدار هنر
دیکشنری فارسی به عربی
هاوي
-
اماتور
دیکشنری فارسی به عربی
هاوي
-
غیرحرفه ای
دیکشنری فارسی به عربی
هاوي
-
دوستار
دیکشنری فارسی به عربی
هاوي
-
اماتوروار
دیکشنری فارسی به عربی
هاوي
-
دوستدار تفننی صنایع زیبا
دیکشنری فارسی به عربی
هاوي
-
غیر حرفه
دیکشنری فارسی به عربی
هاوي
-
ناشی
دیکشنری فارسی به عربی
صعب , علماني , مرض , هاوي
-
قرقر
لغتنامه دهخدا
قرقر. [ ق َ ق َ ] (اِخ ) نام جد ابومحمد عبداﷲبن عمربن احمدبن قرض حافظ راوی است . وی از علی بن محمدبن منصور هاوی روایت کند و ابوالحسین محمدبن احمدبن جمیع غسانی از او روایت دارد. (انساب سمعانی ).