کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ابراهیم بن هانی
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن هانی . [ اِ م ِ ن ِ ها ] (اِخ ) ابواسحاق محدث نیشابوری . با احمدبن حنبل و بعض مشاهیر صحبت داشته . وی را از گروه اَبدال شمرده اند (175-265 هَ .ق .).
-
دار ابن هانی
لغتنامه دهخدا
دار ابن هانی . [ رُ اِ ن ِ ] (اِخ ) قبیله ٔ ابن هانی بن حبیب که پدر بطنی است ، از آنهاست ابورقیه تمیم داری ، ابن اوُس و ابوهند بریرداری و ابن رزین که صحابیانند. دار در اینجا به معنی قبیله است .
-
واژههای همآوا
-
حانی
لغتنامه دهخدا
حانی . (اِخ ) شهریست به دیاربکر. در آنجا معدن آهن هست که به دیگر شهرها برند، ابوصالح عبدالصمدبن عبدالرحمان بن احمدبن عباس حنوی وابوالفرج احمدبن ابراهیم مرجی حنوی بدان منسوبند. (معجم البلدان ). حانی و سیلوان ، شهری وسط است از اقلیم چهارم ، حقوق دیوانی...
-
حانی
لغتنامه دهخدا
حانی . (ع ص نسبی ) منسوب به حانوت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). صاحب حانوت . (اقرب الموارد). || منسوب به شهر حانی ، و حنوی برخلاف قیاس است . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
هانیتا
فرهنگ نامها
(تلفظ: hānitā) (هانی + تا = نظیر ، مانند)) نظیر و مانند هانی ؛ مسرور و شاد .
-
hny
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هانی
-
Hani
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هانی
-
سبکبار
دیکشنری فارسی به عربی
هاني
-
بی خیال
دیکشنری فارسی به عربی
هاني
-
هانیا
فرهنگ نامها
(تلفظ: hāniyā) (هانی + ا (پسوند نسبت)) منسوب به هانی ؛ مسرور و شاد .
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) محمدبن هانی ازدی اندلسی ، شاعر. رجوع به ابن هانی ... شود.
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) محمدبن هانی . ازدی اندلسی . و بعضی کنیت او را ابوالحسن گفته اند. رجوع به محمد... و رجوع به ابن هانی شود.
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) ابن هانی . موسوم به محمد. و بعضی کنیت او را ابوالحسن گفته اند. رجوع به ابن هانی ... شود.
-
فلور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: fleur] (زیستشناسی) felor مجموع گیاهانی که در ناحیهای میروید.