کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
هانی
لغتنامه دهخدا
هانی . (اِخ ) ابن یزیدبن نهیک المذحجی یا النخعی ، مکنی به ابوشریح ، صحابی است . احمد و بخاری در علم ادب از وی اخراج حدیث کردند و ابوداود و نسائی از طریق یزیدبن المقدام بن شریح بن هانی و وی از جدش شریح و شریح از پدرش هانی حدیث اخراج کرد. ابوداود آورده...
-
هانی
لغتنامه دهخدا
هانی . (اِخ ) از موالی عفان و تابعی است . (منتهی الارب ).
-
هانی
لغتنامه دهخدا
هانی . (اِخ ) المخزومی ، مکنی به ابومخزوم . صحابی است . (الاصابة فی تمییز الصحابة).
-
هانی
لغتنامه دهخدا
هانی . (اِخ )ابن حبیب الداری . صحابی است . الرشاطی گفته است : اولین بار که هانی نزد پیغمبر آمد قبایی مزین به طلا به رسول اﷲ اهداء کرد و پیغمبر آن را به عباس بخشید و عباس جامه را به مردی یهودی به هشت هزار فروخت . (از الاصابة فی تمییز الصحابة).
-
هانی
لغتنامه دهخدا
هانی . (فعل امر) به لغت پهلوی امر به نشستن باشد یعنی بنشین . (برهان ) (ناظم الاطباء) (جهانگیری ، نسخه ٔ خطی مؤلف ) . ... و هانی به زبان پهلوی و پارسی آن بود که بنشین . (تاریخ طبری ترجمه ٔ بلعمی نسخه ٔ خطی مؤلف ورق 225). رجوع به هامرز شود.
-
هانی
واژهنامه آزاد
شیرین
-
هانی
واژهنامه آزاد
بیشترازدوست داشتن وکمترازعاشق شدن
-
هانی
واژهنامه آزاد
شاد و مسرور
-
واژههای مشابه
-
هاني
دیکشنری عربی به فارسی
سبکبار , بي خيال
-
هانی گرمله
لغتنامه دهخدا
هانی گرمله . [ گ َ م َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اورامان لهون بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج . واقع در 66هزارگزی شمال باختر پاوه و 18 هزارگزی شمال باختر نوسود و 3 هزارگزی مرز ایران و عراق . ناحیه ای است کوهستانی . سردسیر و دارای 816 تن سکنه ٔ کردی و ف...
-
ابن هانی
لغتنامه دهخدا
ابن هانی . [ اِ ن ُ ] (اِخ ) ابوالقاسم یا ابوالحسن محمدبن هانی بن محمدبن سعدون ازدی اندلسی . مولد او بشهر قرطبه یا بیره . در قرطبه تحصیل علم و ادب کرد و سپس به اشبیلیه شد و بعلت بدزبانی و سوء رفتار او مردم اشبیلیه او را منفور داشتند و بتهمت متابعت را...
-
ام هانی
لغتنامه دهخدا
ام هانی . [ اُم ْ م ِ ] (اِخ ) دختر حاج عبدالرحیم خان بیگلربیگی . از زنان شاعر و فاضل قرن سیزدهم هجری است . از اشعار اوست : خال بکنج لب یکی طره ٔ مشک فام دووای بحال مرغ دل دانه یکی ّ و دام دومحتسب است و شیخ و من صحبت عشق در میان از چه کنم مجابشان پخت...
-
ام هانی
لغتنامه دهخدا
ام هانی . [ اُم ْ م ِ ] (اِخ ) نام چند تن از زنان صحابی و محدث است . رجوع به ام هانی (فاخته ) و الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 287 و ریحانة الادب ج 6 ص 256 شود.
-
ام هانی
لغتنامه دهخدا
ام هانی . [ اُم ْ م ِ ] (ع اِ مرکب ) عدسیه . (از المرصع).
-
ام هانی
لغتنامه دهخدا
ام هانی . [ اُم ْ م ِ ](اِخ ) فاخته یا فاطمه ، دختر ابوطالب بن عبدالمطلب ، دخترعموی رسول اکرم و خواهر علی بن ابی طالب (ع ) و از زنان مشهور صحابی بود و در بعضی از روایات آمده که رسول اکرم وی را بزنی گرفت و نادیده طلاق گفت و نیز گفته اند رسول اکرم در ش...