کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هامراه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هامراه
/hāmrāh/
معنی
= همراه
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
هامراه
لغتنامه دهخدا
هامراه . (ص مرکب ) (از: هام (= هم ) + راه ، مزید همراه ) به معنی همراه . رفیق . رفیق راه . رفیق سفر. (از برهان ) (از فرهنگ نظام ) (از ناظم الاطباء) : سگ و گربه همسایه و هامراه به دزدی شب و روز پویان به راه .فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 7 ص 226).
-
هامراه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] hāmrāh = همراه
-
جستوجو در متن
-
لولیان
لغتنامه دهخدا
لولیان . (اِ) ج ِ لولی . رجوع به لولی شود : خبر شکست او (یعنی زکی خان ) که به وکیل الدوله رسید، فرقه ٔ لولیان و جماعت الواط به استقبال زکیخان فرستاد. (تاریخ زندیه گلستانی ). در تحقیق احوال طوایف و اقوام بشری سرگذشت لولیان ، داستانی دلنشین و شگفت انگی...