کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هاف هاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هاف هاف
/hāfhāf/
معنی
بانگ سگ بهویژه سگ پیر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
هاف هاف
لغتنامه دهخدا
هاف هاف . (اِ صوت ) آواز سگ و خاصه سگ پیر. هَفهَف . عَفعَف . عوعو. پارس . وغوغ . وغواغ . واغ واغ . وعوع . (یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به پارس شود. || (اِ) سگ در زبان اطفال . (یادداشت مؤلف ).
-
هاف هاف
فرهنگ فارسی معین
(اِصت .) آواز سگ (خاصه سگ پیر) هفهف ، عوعو.
-
هاف هاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) ‹هفهف› [عامیانه] hāfhāf بانگ سگ بهویژه سگ پیر.
-
جستوجو در متن
-
وغواغ
لغتنامه دهخدا
وغواغ . [ وَغ ْ ] (اِ صوت ) وغ وغ . بانگ سگ . هاف هاف . (یادداشت مرحوم دهخدا). عوعو.
-
هافهافو
لغتنامه دهخدا
هافهافو. (ص نسبی ) (در تداول ) آنکه هاف هاف کند. (یادداشت مؤلف ).- پیر هافهافو ؛ پیری که دندانهای او افتاده و مخارج حروف او بجا و درست نباشد. پیری که به سبب بی دندانی ، «هاء» و «فاء» در سخن او بسیار شنیده شود. (یادداشت به خط مؤلف ).
-
وعوع
لغتنامه دهخدا
وعوع . [ وَع ْ وَ ] (اِ صوت ) فریاد سگان . وغوغ . عوعو. واغ واغ . هاپ هاپ . آواز سگ . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). هاف هاف : این سگان کرّند زَامرِ انصتوااز سفه وعوع کنان بر بدر تو. مولوی .|| آواز شغال و گرگ . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
عفعف
لغتنامه دهخدا
عفعف .[ ع َ ع َ ] (اِ صوت ) آواز سگ . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). حکایت آواز سگ . بانگ سگ . پارس . عوعو. نباح . واغ واغ . وعوع . وغواغ . وغوغ . هاف هاف . هفهف : سگ عفعفک کند چو بدو نانکی دهی دم لابگک کند بنشیند پس درک . خاقانی .از عفعف جحد برنگردی زنه...
-
لائیدن
لغتنامه دهخدا
لائیدن . [ دَ] (مص ) گفتن باشد لکن گفتنی نه بوجه چنانچه در هرزه لائیدن ، بیهده گفتن و هرزه لای ، هرزه گوی و هرزه لائی ، بیهده گوئی . برغست خائی ، ژاژخائی . یاوه سرای : رعد را ابر گفته اینش کفش وقت این لاف نیست هرزه ملای . انوری .آن خبیث از شیخ می لائ...
-
تایم
لغتنامه دهخدا
تایم . (انگلیسی ، اِ) زمان .فرصت . وقت . این کلمه انگلیسی است و در بازیهای ورزشی و جز آن در زبان فارسی متداول شده است : هاف تایم .
-
هافی
لغتنامه دهخدا
هافی . (ع ص ) هاف . گرسنه . (منتهی الارب ) (المنجد) (ناظم الاطباء). ج ، هُفاة، هافون . || مرغ بال زننده . ج ، هفاة، هوافی . (ناظم الاطباء).
-
پاسار
لغتنامه دهخدا
پاسار. (اِخ ) رودی به شمال شرقی آلمان (ایالت پروس شرقی ) و آن از نجد باتلاقی هوکرلاند سرچشمه میگیرد و بجانب شمال جاری است و برونشبرگ را مشروب سازد و به خلیج فریشس هاف ریزد. طول آن 120 هزارگز است .
-
بی دندان
لغتنامه دهخدا
بی دندان . [ دَ ] (ص مرکب ) (از: بی + دندان ) آنکه دندان ندارد. آنکه دندانش افتاده باشد. (ناظم الاطباء). || پیر. سالخورده : پیر بی دندان ؛ پیر هاف هافو.- بی دندان شدن ؛ افتادن دندانها. (ناظم الاطباء). رجوع به دندان شود.
-
اروپا
لغتنامه دهخدا
اروپا. [ اُ ] (اِخ ) اروبی . (حدود العالم ). اوربی . (التفهیم ). اَوَرفی . اروفا. (دمشقی ). یکی از پنج قاره ٔ عالم و نزدقدما یکی از سه قسم آبادانی شمال . (حدود العالم ).مساحت سطح آن : پس از استرالیا اروپا کوچکترین برّهای عالم است . مساحت سطح آن 10/0/...