کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هاشم اوقص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هاشم اوقص
لغتنامه دهخدا
هاشم اوقص . [ ش ِ م ِ اَ ق َ ] (اِخ ) از نساک و زهاد عرب . وی محدث بود. النجاری و الجوزجانی ، او را غیرثقه ذکر کرده اند. هاشم سخنوری ماهر و شیوا بود. روایت شده است که وی هنگام نماز کفش به پا میکرد و با پای برهنه نماز نمی گزارد. (البیان و التبیین ج 1 ...
-
واژههای مشابه
-
گل هاشم
لغتنامه دهخدا
گل هاشم . [ گ ُ ل ِ ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) به زبان شیرازی گلی را گویند که به یاسمین مشهور است و به عربی سجلاط به ضم گویند و به هندی چنبیلی خوانند. || گلی است سفیدو زرد و کبود و شاخ شجر سفید آن اندک پیچدار و برگ آن اندک ریزه ٔ طولانی بسیار لطی...
-
نهر هاشم
لغتنامه دهخدا
نهر هاشم . [ ن َ ش ِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان اهواز است . این دهستان محدود است از شمال به دهستان میان آب و از مشرق به رودخانه ٔ کارون و از جنوب به شهرستان خرمشهر و از مغرب به شهرستان دشت میشان نهرهاشم . دهستانی است گرمسیر و از ...
-
هاشم بحرانی
لغتنامه دهخدا
هاشم بحرانی . [ ش ِ م ِ ب َ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن اسماعیل الحسینی البحرانی الکَتْکانی التوبلی (منسوب به «توبلی » و «کتکان » ازقراء بحرین )، مشهور به «البحرانی ». از مفسرین امامی و علمای ادب و رجال حدیث بوده و از جمله آثار اوست :«ایضاح المسترشدین » د...
-
هاشم خطیب
لغتنامه دهخدا
هاشم خطیب . [ ش ِم ِ خ َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبدالواحدبن هاشم الاسدی ، مکنی به ابوطاهر. اهل حلب ، خطیبی بلیغ و واعظ و ادیب بود. اصلش از رقه و در سال 496 هَ . ق . در حلب به دنیا آمد. شغل خطبه خوانی حلب به وی واگذار گردید. محمدبن نصر القیسرانی این بیت ...
-
هاشم سغدی
لغتنامه دهخدا
هاشم سغدی . [ ش ِ م ِس ُ ] (اِخ ) شاگرد ابوبکر وراق ترمذی (محمدبن عمر الحکیم الترمذی از مشایخ صوفیه ). اصلش از سغد سمرقند بود. وی سخنان استاد و پیر خود ابوبکر وراق را پیوسته به یاد داشت و از آن نقل میکرد. از جمله از قول ابوبکر گفته است که : سخن افزون...
-
هاشم شیرازی
لغتنامه دهخدا
هاشم شیرازی . [ ش ِ م ِ ] (اِخ ) محمدهاشم . از نویسندگان خوانین زندیه بود. رضاقلی خان هدایت در مجمعالفصحاء راجع به وی می نویسد: «نظر به فطرت پاک و طینت صافی ترک ملازمت دیوان کرد و به خدمت جناب قطب المحققین سیدقطب الدین محمد العزیزی الفارسی که از علما...
-
هاشم عربی
لغتنامه دهخدا
هاشم عربی . [ ش ِ م ِ ع َ رَ ] (اِخ ) از مترجمین و مؤلفین مصری . از اوست : «مقالة فی الاسلام » که ترجمه ای است از یک متن انگلیسی که جرجس سال مؤلف انگلیسی آن را تألیف کرده است . هاشم بر ترجمه ٔ این کتاب حواشی و تعلیقاتی افزوده . و نیز ذیلی بر کتاب ...
-
هاشم هرات
لغتنامه دهخدا
هاشم هرات . [ ش ِ ] (اِخ ) دهی است در ده و نیم فرسخی جنوب مروست . (یادداشت مؤلف ).
-
هاشم یزیدی
لغتنامه دهخدا
هاشم یزیدی . [ ش ِ م ِ ی َ ] (اِخ ) از روات قرائت کسائی (ابوالحسن علی بن حمزه ) بود. (الفهرست ابن الندیم ص 47).
-
هاشم آباد
لغتنامه دهخدا
هاشم آباد. [ ش ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش رایِن شهرستان بم ، واقع در 10 هزارگزی جنوب خاوری راین و8 هزارگزی جنوب راه فرعی راین به نی بید. 15 تن در آنجا زندگی میکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
هاشم آباد
لغتنامه دهخدا
هاشم آباد. [ ش ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش شهداد شهرستان کرمان ، واقع در 45 هزارگزی جنوب خاوری شهداد، سر راه مالرو کِشیت . دِهُو. سکنه ٔ آن 5 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
هاشم آباد
لغتنامه دهخدا
هاشم آباد. [ ش ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان رودشت بخش کوهپایه ٔ شهرستان اصفهان ، واقع در 26500 گزی جنوب باختر کوهپایه و متصل به راه باقرآباد به کوهپایه . دارای 156 تن سکنه ٔ فارسی زبان است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
هاشم آباد
لغتنامه دهخدا
هاشم آباد. [ ش ِ ] (اِخ ) دهی از بخش حومه ٔ شهرستان نائین ، واقع در 30 هزارگزی جنوب باختر نائین و متصل به راه نایین به هاشم آباد. ناحیه ای است جلگه ای ، معتدل و سکنه ٔ آن 100 تن فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود و محصول آن غلات و شغل مردمش زراعت است ...