کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هاشمیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هاشمیان
لغتنامه دهخدا
هاشمیان . [ ش ِ ] (اِخ ) رجوع به بنی هاشم شود.
-
جستوجو در متن
-
طلحة
لغتنامه دهخدا
طلحة. [ طَ ح َ ] (اِخ ) ابن عباس الصیرفی ، از مردم بغداد، معاصر مرداویج زیاری . صاحب مجمل التواریخ گوید: بسال 319 هَ . ق . در بغداد فتنه و شورش پدید آمد و دادخواهان ولایتی که به تصرف مرداویج درآمده بود روی بدان شهر نهادند و هاشمیان و عامه ٔ بغداد با ...
-
قصر عیسی
لغتنامه دهخدا
قصر عیسی . [ ق َ رِ سا ] (اِخ ) قصری است منسوب به عیسی بن علی بن عبداﷲبن عباس ، و آن نخستین قصری است که هاشمیان در دوره ٔ منصور عباسی در بغداد ساختند، و آن بر کنار نهر رقیل واقع است . و اکنون از آن اثری نیست و به جای آن محله ای است بزرگ دارای بازاری ...
-
علی هاشمی
لغتنامه دهخدا
علی هاشمی . [ ع َ ی ِ ش ِ ] (اِخ ) ابن حسین بن علی بن محمدبن عبدالمعین بن عون هاشمی . آخرین امیر سلسله ٔ هاشمیان است که در حجاز لقب «ملک » داشت . وی در سال 1298 هَ . ق . در مکه متولد شد و بزرگترین فرزند پدر خود «ملک حسین » بود. و مدتی نیز با پدر خویش...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حمیدبن سلیمان بن حفص بن عبداﷲبن ابی الجهم بن حذیفةبن غانم بن عامربن عبداﷲبن عبیدبن عوتج ابن عدی بن کعب العدوی الجهمی . و کنیت او ابوعبیداﷲ است و از بنی عدی بن کعب القرشی است و نسبت وی بجد او ابوالجهم بن حذیفه ٔ حجاز...
-
حاضرحلب
لغتنامه دهخدا
حاضرحلب . [ ض ِ رُ ح َ ل َ ] (اِخ )یاقوت بنقل از کتاب الفتوح بلاذری آرد که بنزدیک حلب حاضری بود که آنرا حاضرحلب گفتندی و از قبائل مختلفه ٔ عرب مانند تنوخ و جز آن بدانجا گرد آمده بودند، وابوعبیدة بعد از فتح قنسرین بدانجا شتافت و با شرط پرداخت جزیت با ...
-
حسین
لغتنامه دهخدا
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن محمدبن عبدالمعین بن عون ، از فرزندان ابونمی بن ابوالبرکات هاشمی ، شریف مکه (1270 هَ . ق . / 1854 م . - 1350 هَ . ق . / 1931 م .). در سالهای 1916 - 1924م .). پادشاه حجاز بود و ابن سعود او را شکست داد. حسین نخستین ک...
-
قاهر با
لغتنامه دهخدا
قاهر با. [ هَِ رُ بِل ْ لاه ْ ] (اِخ ) (الَ ...) محمدبن احمد معتضدعباسی (287 - 339 هَ . ق .)، نوزدهمین خلیفه از خلفای عباسی که به سال 320 هَ . ق . پس از وفات مقتدر با او بیعت کردند. وی روش نیکوئی نداشت . لشکر بر او شوریدند و چشمانش را درآوردند و به س...
-
حسن
لغتنامه دهخدا
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی حرمازی ابوعلی . از موالی و بستگان بنی هاشم و از آل سلیمان بن علی بن عبداﷲبن عباس است و از آن روی وی را به حرماز نسبت دادند که روزگاری در بصره میان بنی حرماز منزل داشت و حرماز لقب است و نام پدر این قبیله حارث بن مالک ب...
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن الحسن بن الحسن بن علی بن ابی طالب ، ملقب به النفس الزکیة. از افاضل خیار هاشمیان بود. در اواخر دولت بنی امیه بنوهاشم از طالبی و عباسی جمع آمدند و با یکدیگر از جور بنی امیه سخن گفتند و اتفاق کردند که با یکی ا...
-
ابولهب
لغتنامه دهخدا
ابولهب . [ اَ ل َ هََ ] (اِخ ) عبدالعزّی بن عبدالمطّلب . عم ّ رسول صلوات اﷲ علیه . و این کنیت را مسلمانان به وی داده اند. بلعمی مترجم تاریخ طبری گوید: هیچکس نبود از عمان و عم زادگان پیغمبر علیه السلام از بنی هاشم و بنی عبدالمطلب که نه فرمان پیغمبر کر...
-
بساسیری
لغتنامه دهخدا
بساسیری . [ ب َ ] (اِخ ) ارسلان . نام یکی از امرای عباسی حاکم و از مردم بسا یا فسای فارس . مؤلف تاریخ گزیده در شرح حال القائم بامراﷲ آرد: در اول دولت او کار دیالمه سست شد و سلجوقیان خروج کردند و پادشاهی از دست دیلمیان و غزنویان بیرون بردند و تا رسید...
-
جشن
لغتنامه دهخدا
جشن . [ ج َ ] (اِ) آقای ابراهیم پورداود در جلد یکم کتاب یسنا نوشته اند: لغت جشن نیز در فارسی از لغت یسن اوستائی به یادگار مانده است چون اصلاً تمام اعیاد دینی بوده مانند عید فروردگان و عید مهرگان و در این اوقات بخصوصه به ستایش و پرستش و مراسم دینی میپ...