کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هاری
/hāri/
معنی
مرضی که در بعضی حیوانات مانند سگ، گربه، و گرگ تولید میشود و دارای میکروب مخصوصی است و ممکن است بر اثر گزش حیوان مبتلا، مانند سگ میکروب آن سرایت کند و باعث جنون هاری شود؛ داءالکلب؛ راژ.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
هاری
لغتنامه دهخدا
هاری . (حامص ) صفت هار. حالت و چگونگی هار. دیوانگی خاصه در سگ . هار و دیوانه بودن . || داءالکلب . بیماری سگ هار. بیماری که از سگ و گرگ به انسان سرایت کند. این بیماری عفونی است که بواسطه ٔ یک ویروس فیلتران تولید میشود و بوسیله ٔ تحریکات عصبی که مهمتری...
-
هاری
لغتنامه دهخدا
هاری . (ص نسبی ) کناس و سرگین کش است ، زیرا که هار به معنی سرگین است و «ی » برای نسبت است ، یعنی کسی که سرگین را برمیدارد و در هندوستان حلال خور خوانند. (از آنندراج ) (از برهان ). || خاکروبه کش .
-
هاری
لغتنامه دهخدا
هاری . (ع ص ) خراب شده . ویران شده . (از ناظم الاطباء). || بنای شکسته . || مرد سست و برجای مانده از سختی روزگار. (یادداشت به خط مؤلف ). || سست . || ضعیف . (از ناظم الاطباء).
-
هاری
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) مرضی است عفونی که عاملش ویروسی به نام فیلتران است .
-
هاری
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) منسوب به هار. 1 - سرگین کش ، کناس . 2 - خاکروبه کش .
-
هاری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) (پزشکی) hāri مرضی که در بعضی حیوانات مانند سگ، گربه، و گرگ تولید میشود و دارای میکروب مخصوصی است و ممکن است بر اثر گزش حیوان مبتلا، مانند سگ میکروب آن سرایت کند و باعث جنون هاری شود؛ داءالکلب؛ راژ.
-
واژههای مشابه
-
هاری آباد
لغتنامه دهخدا
هاری آباد. (اِخ ) دهی است از دهستان سلگی شهرستان نهاوند،واقع در 25 هزارگزی شمال باختری شهر نهاوند و جنوب رودخانه ٔ گاماسیاب . ناحیه ای است واقع در جلگه ، سردسیر و دارای 250 تن سکنه . شیعه ، لری و فارسی زبانند. آب آن از چشمه و رودخانه مشروب میشود. محص...
-
بیماری هاری
دیکشنری فارسی به عربی
داء الکلب
-
واژههای همآوا
-
حاری
لغتنامه دهخدا
حاری . [ ری ی ] (ص نسبی ) منسوب بحیره شهری نزدیک کوفه .
-
جستوجو در متن
-
rabies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هاری، بیماری هاری، گزیدگی سگ هار
-
herniary
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هاری
-
داالکلب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (پزشکی) [قدیمی] dā'olkalb = هاری