کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هارون یتیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ابوجعفربن هارون
لغتنامه دهخدا
ابوجعفربن هارون . [ اَ ج َ ف َرِ ن ِ ] (اِخ ) ترجالی یکی از بزرگان شهر اشبیلیه . در فلسفه ٔ ارسطو استاد و در طب عملی معروف بود و بخدمت المنصور پیوست . در فن کحالت نیز قوی بوده است . حکایت کنند که آنگاه که قاضی ابوعبداﷲ برادر قاضی ابومروان باجی در جوا...
-
ام هارون
لغتنامه دهخدا
ام هارون .[ اُم ْ م ِ ] (اِخ ) از زنان پرهیزکار و واصل بمقام اولیأاﷲ است . بنان خشک قناعت میکرد. حکایت کرده است که روزی در صحرا به شیری برخورده و رو بحیوان کرده وگفته است : ای حیوان اگر روزی تو بمن حوالت شده بیا و مرا بخور. شیر رو گردانده و برگشته ا...
-
خرمای هارون
لغتنامه دهخدا
خرمای هارون . [ خ ُ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام حبی است گیاهی . (یادداشت بخط مؤلف ) : بگیرند، حب الاَّس یک جزو، لادن چهاریک جزو، خرمای هارون دو جزو، همه را معجون کنند با یکدیگر. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
حلقه هارون
لغتنامه دهخدا
حلقه هارون . [ ح َ ق َ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ جاویدی ممسنی فارس . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 90).
-
زندان هارون
لهجه و گویش تهرانی
جای تنگ.
-
هارون آستانه ٔ گردون
لغتنامه دهخدا
هارون آستانه ٔ گردون . [ ن ِ ن َ / ن ِ ی ِ گ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از ماه است . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : برجیس موسوی کف و کیوان طورحلم هارون آستانه ٔ گردون مکان اوست .خاقانی .
-
ابراهیم بن هارون حرانی
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن هارون حرانی . [ اِ م ِ ن ِ ن ِ ح َرْ را ] (اِخ ) از اطبای مشهور عرب .309 هَ .ق . درگذشته است .
-
ابراهیم بن هارون
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن هارون . [ اِ م ِ ن ِ ] (اِخ ) ابواسحاق اشبونی . محدث . مولد او اشبونه پایتخت پرتقال . در نقل حدیث موثق بوده و بزاهد اشبونی نیز معروف است . وفات او به سال 360 هَ .ق . بوده است .
-
حصن ابی هارون
لغتنامه دهخدا
حصن ابی هارون . [ ح ِ ن ِ اَ ](اِخ ) نام حصنی به اسپانیا. (حلل سندسیه ج 1 ص 77).
-
دره گرم احمد هارون
لغتنامه دهخدا
دره گرم احمد هارون . [ دَرْ رَ گ َم ِ اَ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جاوید بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون . واقع در 24هزارگزی خاور فهلیان در تنگ لله ، با 180 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
راشک خلیفه هارون
لغتنامه دهخدا
راشک خلیفه هارون . [ ک ِ خ َ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جاوید بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون که در 42 هزارگزی خاور فهلیان و در دامنه ٔ جنوبی کوه سولک واقع است . محلی است گرمسیر و سکنه ٔ آن 508 تن است . آب آن از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلا...
-
زندون،زندون هارون
لهجه و گویش تهرانی
جای دلگیر
-
مث زندان هارون
لهجه و گویش تهرانی
دلگیر
-
هارون و قارون
فرهنگ گنجواژه
مومن و غیرمومن.
-
جستوجو در متن
-
ابویوسف
لغتنامه دهخدا
ابویوسف . [ اَ بو س ُ ] (اِخ ) یعقوب بن ابراهیم بن حبیب بن اسعد کوفی انصاری . مولد او بکوفه به سال 113 هَ . ق . او در کودکی از پدر یتیم ماند و مادر بعلت تنگدستی ویرا بشاگردی گازری داد. ابویوسف گوید: هر روز از راه دکّه بمدرس ابوحنیفه میشدم و از سخنان ...