کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هارونی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هارونی
/hāruni/
معنی
۱. قاصد بودن.
۲. دربانی؛ پاسبانی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
هارونی
لغتنامه دهخدا
هارونی . (اِخ ) تیره ای از طایفه ممزائی ایل چهارلنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 75).
-
هارونی
لغتنامه دهخدا
هارونی . (اِخ ) دهی از دهستان لار بخش حومه ٔ شهرستان شهرکرد، واقع در 22 هزارگزی باختر شهرکرد و 9 هزارگزی راه عمومی سورشجان شهرکرد. ناحیه ای است کوهستانی با هوای معتدل . دارای 1301 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی و لری زبان است . از قنات و چشمه مشروب میشود. مح...
-
هارونی
لغتنامه دهخدا
هارونی . (اِخ ) دهی است از دهستان بخش ابرقوی شهرستان یزد، واقع در 27 هزارگزی جنوب خاوری ابرقو و 25 هزارگزی جنوب خاوری راه ابرقو به فخرآباد و سریزد. ناحیه ای است واقع در جلگه ، گرم معتدل و مالاریایی . دارای 498 تن سکنه ٔ شیعه ٔ فارسی زبان است . از قنا...
-
هارونی
لغتنامه دهخدا
هارونی . (اِخ ) شهرکی است (به شام ) بر کوه ، هارون الرشید کرده است . (حدود العالم ). یاقوت در معجم البلدان آن را هارونیه ضبط کرده است . رجوع به هارونیه شود.
-
هارونی
لغتنامه دهخدا
هارونی . (اِخ ) قریه ای است واقع در یک و نیم فرسنگی میانه ٔ شمال و مغرب کوشک (فیروزآباد)، در جنوب شیراز. (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
هارونی
لغتنامه دهخدا
هارونی . (اِخ ) قصری است در نزدیکی سامرا که به هارون واثق باﷲ خلیفه ٔ عباسی منسوب است و بر ساحل دجله بنا شده و تا سامرا یک میل فاصله دارد و معشوق برابر آن در جانب غربی رود واقع است . (از معجم البلدان ).
-
هارونی
لغتنامه دهخدا
هارونی . (حامص ) عمل هارون . قاصدی . || نقیبی . || پاسبانی . (غیاث اللغات ) : در درس دعوت از پی هارونی درش پیرانه سر فلک به دبستان نو نشست . خاقانی .روح شیدا شد ز هول موکبش بهر هارونی میان بست آسمان . خاقانی .فلک به پیش رکاب وزیر هارون رای نطاق بسته ...
-
هارونی
لغتنامه دهخدا
هارونی . [ نی ی ] (ص نسبی ) منسوب به هارون و هارون قریه ای است در اسفل واسط عراق . (انساب سمعانی ). منسوب است به هارونیه ، که قریه ای است از سواد عراق . (اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 283).- قلیه ٔ هارونی ؛ نام قسمی از قلیه باشد: از حلق چون گذشت شود...
-
هارونی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عبری؟. فارسی] [قدیمی] hāruni ۱. قاصد بودن.۲. دربانی؛ پاسبانی.
-
جستوجو در متن
-
aaronic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
aaronic، هارونی، از نسل هارون
-
هارون
لغتنامه دهخدا
هارون .(اِخ ) (بربری ) رجوع به ابومحمد هارونی بربری شود.
-
کوهین عطار
لغتنامه دهخدا
کوهین عطار. [ ن ِ ع َطْ طا ] (اِخ ) رجوع به ابوالمنی (ابونصرحفاظ، معروف به کوهین عطار اسرائیلی هارونی ) شود.
-
ابومحمد
لغتنامه دهخدا
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) عبداﷲبن محمدبن هارونی ثوری . رجوع به عبداﷲ... و رجوع به ثوری ... شود.
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) سبط بشر حافی . رجوع به عبدالکریم بن محمد هارونی دیباجی ... شود.