کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هاروتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هاروتی
/hāruti/
معنی
۱. ساحر.
۲. (حاصل مصدر) ساحری.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
هاروتی
لغتنامه دهخدا
هاروتی . (حامص ) سِحْر. جادو. افسون . (از ناظم الاطباء). ساحری . (آنندراج ) (غیاث ) : به هاروتی از زهره دل برده بودچو هاروت صد پیش او مرده بود. نظامی .|| (ص نسبی ) ساحر. (آنندراج ) (غیاث ). ساحر و مانند هاروت . (ناظم الاطباء).
-
هاروتی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به هاروت، نام فرشتهای) [معرب، مٲخوذ از اوستایی. فارسی] [قدیمی، مجاز] hāruti ۱. ساحر.۲. (حاصل مصدر) ساحری.
-
جستوجو در متن
-
دروا
لغتنامه دهخدا
دروا. [ دَرْ ] (ص مرکب ) دروای . سرگشته و سرگردان و حیران . (برهان ) (از جهانگیری ). سراسیمه . متحیر. (ناظم الاطباء). درهوای باشد از حیرت و سرگشتگی . (از صحاح الفرس ). معلق . در میان هوا. میان فضا. اندروا. اندروای . (یادداشت مرحوم دهخدا). مضطرب . شیف...