کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هاتف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هاتف
/hātef/
معنی
آوازکنندهای که صدایش شنیده شود و خودش دیده نشود؛ آوازدهنده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
سروش، منادی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
هاتف
فرهنگ نامها
(تلفظ: hātef) (عربی) ندا دهندهای که صدایش شنیده شود اما خودش دیده نشود ، مانند فرشتهیندا دهندهی غیبی ، سروش ؛ (در عرفان) در اصطلاح ، داعی و منادی حق که در دل سالک متجلی شود و او را توفیق سلوک عنایت کند ؛ (در اعلام) هاتف اصفهانی شاعر معروف قرن دواز...
-
هاتف
واژگان مترادف و متضاد
سروش، منادی
-
هاتف
لغتنامه دهخدا
هاتف . [ ت ِ ] (اِخ ) سیداحمد اصفهانی که هاتف تخلص یافت نسباً از سادات حسینی است . اصل خاندان او چنانکه از تذکره ها برمی آید از قصبه ٔ اردوباد آذربایجان بوده که در زمان پادشاهان صفوی از آن سامان به اصفهان آمده و در این شهر مسکن گزیده اند. هاتف در نیم...
-
هاتف
لغتنامه دهخدا
هاتف . [ ت ِ ] (ع ص ) آوازدهنده . خواننده . (از اقرب الموارد) (غیاث اللغات ). آوازکننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آوازدهنده ای که خود او را نبینی . بانگ دهنده : یکی هاتف از خانه آواز دادچو رامش بری ، نزد رامشگری . منوچهری .مرا ز هات...
-
هاتف
فرهنگ فارسی معین
(تِ) [ ع . ] (اِفا.) آواز دهنده ، آواز کننده .
-
هاتف
دیکشنری عربی به فارسی
صوت , اوا , صدا , تلفن , تلفن زدن , دورگو , تلفن کردن
-
هاتف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] hātef آوازکنندهای که صدایش شنیده شود و خودش دیده نشود؛ آوازدهنده.
-
هاتف
واژهنامه آزاد
اوازدهنده
-
واژههای مشابه
-
هاتف غیب
لغتنامه دهخدا
هاتف غیب . [ ت ِ ف ِ غ َ / غ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) به معنی فرشته ای است که از عالم غیب آواز دهد و این اسم فاعل است از هتف که به معنی آواز دادن است . ازکشف و منتخب و لطایف . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). فرشته ای که از عالم غیب آواز دهد. (ناظم الا...
-
هاتف غیبی
لغتنامه دهخدا
هاتف غیبی . [ ت ِ ف ِ غ َ/ غ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هاتف غیب : و هاتف غیبی بالقاء فحوای بشارت مؤدای : اًن اﷲ یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفاً کأنَّهم بنیان مرصوص ... (حبیب السیر ج 3 ص 475).
-
حسن هاتف
لغتنامه دهخدا
حسن هاتف . [ ح َ س َ ن ِ ت ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ برسوی (1077-1157 هَ . ق .). متخلص به هاتف و قاضی توقاد بود. دیوان شعر ترکی دارد. (هدیة العارفین ج 1 ص 298).
-
جستوجو در متن
-
هاتفه
فرهنگ نامها
(تلفظ: hātefe) (عربی) (مؤنث هاتف) ، ← هاتف .
-
haffat
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هاتف