کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیکویی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نیکویی
/nikuy(')i/
معنی
۱. نیکو بودن؛ خوبی.
۲. احسان؛ نیکوکاری.
۳. (اسم) موهبت؛ عطیه؛ نعمت.
۴. ذکرخیر.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. احسان، خوبی، خوبی، نکویی، نیکی
۲. جمال، زیبایی ≠ بدی
فعل
بن گذشته: نیکویی کرد
بن حال: نیکویی کن
دیکشنری
merit, nicety
-
جستوجوی دقیق
-
نیکویی
لغتنامه دهخدا
نیکویی . (حامص ) نیکوی . خیر. خوبی . مقابل شر و بدی : به شه گفت گیو ار تو کیخسروی نبینی ازین آب جز نیکوی . فردوسی .نگیرد ترا دست جز نیکوی که از مرد دانا سخن بشنوی . فردوسی .چنین گفت کایدر همه نیکوی است بر این نیکویی ها نباید گریست . فردوسی . || صلاح ...
-
نیکویی
واژگان مترادف و متضاد
۱. احسان، خوبی، خوبی، نکویی، نیکی ۲. جمال، زیبایی ≠ بدی
-
نیکویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] nikuy(')i ۱. نیکو بودن؛ خوبی.۲. احسان؛ نیکوکاری.۳. (اسم) موهبت؛ عطیه؛ نعمت.۴. ذکرخیر.
-
واژههای مشابه
-
خیر و نیکویی
لغتنامه دهخدا
خیر و نیکویی . [ خ َ / خ ِ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) خیر. نیکویی . بر. خوبی . (از منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
نیکوئی
لغتنامه دهخدا
نیکوئی . (حامص ) نیکویی . در همه ٔ معانی رجوع به نیکویی شود.
-
بر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: برّ] [قدیمی] ber[r] نیکویی.
-
عارفه
واژهنامه آزاد
نیکویی.
-
نیکوی
لغتنامه دهخدا
نیکوی . [ ک ُ وی ] (حامص ) نیکویی . نیکوئی . نکویی . در همه ٔ معانی و نیز شواهد رجوع به نیکویی شود.
-
آلا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: آلاء، جمعِ الْی] [قدیمی] 'ālā نعمتها؛ نیکوییها.
-
جودت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: جَودة] jo[w]dat نیکویی؛ خوبی.
-
نعم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ بؤس] [قدیمی] no'm نیکویی؛ خوبی.
-
هژیری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] ha(o)žiri پسندیدگی؛ نیکویی.
-
خیرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: خَیرَة] [قدیمی] xeyrat نیکی؛ نیکویی.