کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیکوروی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نیکوروی
لغتنامه دهخدا
نیکوروی . (ص مرکب ) نیکورو. نیک رو. جمیل . خوب صورت . وسیم . خوب روی . (یادداشت مؤلف ) : مردمان این شهر [ حمص ] پاک جامه و بامروت و نیکورویند. (حدود العالم ). مردمانی دید سخت نیکوروی و خوش سخن و شیرین زبان . (اسکندرنامه ). غلامان بسیار نیکورویان و ت...
-
نیکوروی
لغتنامه دهخدا
نیکوروی . [ رَ ] (حامص مرکب ) جلدی . چالاکی . (ناظم الاطباء). راهواری : جودة؛ نیکوروی اسب . (از منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
وسیم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] vasim نیکوروی؛ خوبرو؛ زیبا.
-
نیکورو
لغتنامه دهخدا
نیکورو. (ص مرکب ) خوش صورت . خوشگل . خوب رو. (ناظم الاطباء). نکورو. نیکوروی . زیباروی . رجوع به نیکوروی شود.
-
شیرین شمایل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] širinšamāyel زیباروی؛ نیکوروی؛ آنکه چهره و اندام زیبا دارد.
-
خوب رو (ی )
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) زیبا، نیکوروی . ج . خوبرویان .
-
خوب رو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹خوبروی› xubru کسی که چهرۀ زیبا دارد؛ زیبا؛ خوشگل؛ نیکوروی؛ خوشصورت.
-
نیک چهر
لغتنامه دهخدا
نیک چهر. [ چ ِ ] (ص مرکب ) خوب روی . نیکوروی . نیک روی . زیبا.
-
نیکوچهر
لغتنامه دهخدا
نیکوچهر. [ چ ِ ] (ص مرکب ) نیکوروی . نیک روی . نکودیدار. زیباروی . زیبارخ .
-
نیکوطلعت
لغتنامه دهخدا
نیکوطلعت . [ طَ ع َ ] (ص مرکب ) نکودیدار. نیکوروی . نیک منظر.
-
ماهوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹ماهواره› [قدیمی] māhvār ۱. مانند ماه؛ مثل ماه.۲. [مجاز] زیبا؛ نیکوروی.۳. ماهیانه؛ شهریه.
-
قابوس
لغتنامه دهخدا
قابوس . (ع ص ) مرد نیکوروی خوشرنگ . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
ثمعد
لغتنامه دهخدا
ثمعد. [ ث َ ع َ ] (ع ص ) نیکوروی : غلامی ثَمعد؛ کودکی نیکورو.
-
وجیه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] vajih ۱. نیکوروی.۲. صاحب قدر و جاه.۳. بزرگ قوم.