کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیکوداشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نیکوداشت
/nikudāšt/
معنی
۱. مهربانی؛ خوشرفتاری.
۲. عزیز و محترم داشتن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
نیکوداشت
لغتنامه دهخدا
نیکوداشت . (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) نیکو داشتن . حسن مراقبت . حسن مواظبت . (یادداشت مؤلف ) : اگر کسی بر چارپای ستم کند... سلطان باید که او را ادب کند و از پیغمبر علیه السلام خبر آمده است به نیکوداشت ایشان . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ). این پسر را از جا...
-
نیکوداشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹نکوداشت، نیکداشت› [قدیمی] nikudāšt ۱. مهربانی؛ خوشرفتاری.۲. عزیز و محترم داشتن.
-
جستوجو در متن
-
نکوداشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] nekudāšt = نیکوداشت
-
داشت
فرهنگ فارسی عمید
(بن ماضیِ داشتن، اسم مصدر) dāšt ۱. حفظ و نگهداری.۲. داشتن؛ حفظ کردن (در ترکیب با کلمات دیگر): بازداشت، بزرگداشت، بهداشت، چشمداشت، نیکوداشت.
-
ابلاء
لغتنامه دهخدا
ابلاء. [ اِ ] (ع مص ) نیکوداشت کردن . || نعمت دادن . احسان . انعام . منت . || دل کسی خوش کردن بسوگند. سوگند خوردن برای کسی . || سوگند دادن کسی را. || کفایت فرانمودن . || کهنه کردن . کهن کردن . فرسوده کردن . پوسانیدن . || اشتر بر سر گور بستن تا بمیرد....
-
داشت
لغتنامه دهخدا
داشت . (مص مرخم ، اِمص ) مصدر مرخم از داشتن به معنی حفظ و نگهداری و توجه و حمایت و حراست و صیانت : عالمی را بنکوداشت نگه دانی داشت مال خویش از قبل داشت نداری تو نگاه . فرخی .و از خداوند عز اسمه میخواهیم تا وی را و ایشان را جمله رابه داشت خویش شغلهای ...
-
رعایت
لغتنامه دهخدا
رعایت . [ رِ ی َ ] (ع اِمص ) رعایة. نگاهداشت . نگاهداری . نگاه داشتن حق کسی را. (فرهنگ فارسی معین ). نگاهداشت حق . حفظ. نگاهداری . نگهداری . نگهداشت . (ازیادداشت مؤلف ) : حقوق هواخواهی و اخلاص دولت به رعایت رسانیده شد. (کلیله و دمنه ).- به رعایت خدم...
-
نواخت
لغتنامه دهخدا
نواخت . [ ن َ ] (مص مرخم ، اِمص ) نوازش . مهربانی . خاطرنوازی . شفقت . تسلی . (از ناظم الاطباء). دلجوئی . نیکی . برّ. بخشش . انعام . (فرهنگ فارسی معین ). تفقد. مکرمت .(یادداشت مؤلف ). افضال . اکرام . اعطاء : از بزرگی و از نواخت چه ماندکه نکرد این مل...
-
نیکو
لغتنامه دهخدا
نیکو. (ص ) پسندیده . حسن . خوب . خوش . خیر. مقابل بد و زشت : براین کار چون بگذرد روزگاراز او نام نیکو بود یادگار. فردوسی .به است از روی نیکو نام نیکوتو آن کن کت بود فرجام نیکو. فخرالدین اسعد.اگر هزار چنین بکنند من نام نیکوی خود زشت نکنم . (تاریخ بیهق...
-
صلاح الدین
لغتنامه دهخدا
صلاح الدین .[ ص َ حُدْ دی ] (اِخ ) زرکوب . وی یکی از مشایخ صوفیه است و خرقه ٔ او بچند واسطه به شیخ ضیاءالدین ابونجیب سهروردی می رسد و مولانا جلال الدین رومی در بادی امر بدو ارادت می ورزید. رجوع به فهرست فیه ما فیه شود.جامی در نفحات الانس آرد: شیخ صلا...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن یحیی بن سعید ملقب به بدیعالزمان همدانی و مکنی به ابوالفضل . یاقوت در معجم الادباء(چ مارگلیوث ج 1 ص 94 ببعد) آرد: ابوشجاع شیرویه بن شهردار در تاریخ همدان آورده است که احمدبن حسین بن یحیی بن سعیدبن بشر ابوالفضل ملقب ...