کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیوشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نیوشه
/niyuše/
معنی
۱. گوش فرادادن به سخن کسی.
۲. دزدیده به گفتگوی دیگران گوش دادن؛ استراق سمع.
۳. آهسته گریستن.
۴. بهصورتی که در گلو گرفتگی ایجاد شود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
wiretap
-
جستوجوی دقیق
-
نیوشه
لغتنامه دهخدا
نیوشه . [ ش َ / ش ِ] (اِمص ) گوش بازی کردن . (لغت فرس اسدی ). گوش فراداشتن . (صحاح الفرس ) (نسخه ای از لغت فرس ). گوش فراداشتن سخن نهانی را. (اوبهی ). نیوش . گوش دادن سخن باشد. (نسخه ای از لغت فرس اسدی ). نیوشه آن باشد که چون دو کس با هم سخن کنند شخص...
-
نیوشه
فرهنگ فارسی معین
(نِ ش ) (حامص .) دزدیده به گفتگوی دیگران گوش دادن .
-
نیوشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹نغوشه› [قدیمی] niyuše ۱. گوش فرادادن به سخن کسی.۲. دزدیده به گفتگوی دیگران گوش دادن؛ استراق سمع.۳. آهسته گریستن.۴. بهصورتی که در گلو گرفتگی ایجاد شود.
-
جستوجو در متن
-
نغوشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹نغوسه› [قدیمی] naquše = نیوشه
-
نغوشه
فرهنگ فارسی معین
(نَ ش ) (اِمص .) نک . نیوشه .
-
گوش یازی
لغتنامه دهخدا
گوش یازی . (حامص مرکب ) نیوشه . (لغت فرس ص 443 ذیل نیوشه ). استراق سمع. استماع . (یادداشت مؤلف ).- گوش یازی کردن ؛ تیز کردن گوش برای شنیدن . (یادداشت مؤلف ).
-
نوسته
لغتنامه دهخدا
نوسته . [ ت َ / ت ِ / ن َ وَ ت َ / ت ِ ] (اِ) صدای گریه که در گلو پیچد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). گریه در گلو و فریاد، و ظاهراً تصحیف نیوشه است . (از رشیدی ). نیوشه هم به این معنی ظاهراً مصحف شنوشه = سنوسه = اشنوسه است ، چنانکه به اقرب احتمال در ا...
-
نیوش
لغتنامه دهخدا
نیوش . (ماده ٔ فعل ) ماده ٔ فعل مضارع از نیوشیدن . رجوع به نیوشیدن شود. || (نف ) در ترکیب با کلمات دیگر به معنی نیوشنده آید: نصیحت نیوش . پندنیوش . || (اِمص ) استماع . توجه . (ناظم الاطباء). گوش دادن سخن باشد. نیوشه . (لغت فرس اسدی ). رجوع به نیوشه ش...
-
مراقبت
واژگان مترادف و متضاد
۱. پاس، ترصد، ترقب، توجه، تیمارداشت، حفاظت، دقت، دیدهبانی، رعایت، محارست، مراعات، مواظبت، ناظری، نظارت، نگاهبانی، نگهداری، نیوشه ۲. نگهبانی کردن ۳. مواظبت کردن
-
ینوشه
لغتنامه دهخدا
ینوشه . [ ی َ ش َ / ش ِ ] (اِ) بیانکی می گوید: خبری که شنود و برد. (یادداشت مؤلف ). آنکه به سخن غماز گوش کند. (از شعوری ج 2 ورق 449). اما ظاهراً دگرگون شده ٔ نیوشه است از مصدر نیوشیدن . (یادداشت لغت نامه ).
-
نغام
لغتنامه دهخدا
نغام . [ ن َ / ن ِ ] (ص ) زشت نمای . (یادداشت مؤلف از فرهنگ اسدی ). زشت . ناخوش . (برهان قاطع) (آنندراج ). بد. (یادداشت مؤلف ) : همه نیوشه ٔ خواجه به نیکوئی و به صلح همه نیوشه ٔ نادان به جنگ و کار نغام . رودکی .جهود را چه نکوهی که تو به سوی جهودبسی...
-
نغوشه
لغتنامه دهخدا
نغوشه . [ ن ِ / ن َ ش َ / ش ِ ] (اِمص ) نغوسه . (برهان قاطع). رجوع به نغوسه شود. || گوش فرادادن به سخن دو کس که با هم آهسته حرف میزنند. (برهان قاطع). به معنی گوش فراداشتن که بینند چه سخن می گذرد. (فرهنگ خطی ). با نیوشه قیاس شود. (از حاشیه ٔ برهان قاط...
-
زبان برنگردیدن
لغتنامه دهخدا
زبان برنگردیدن . [ زَ ب َ ن َ گ َ دی دَ ] (مص مرکب )... از چیزی ؛ جز آن چیز بر زبان نیامدن . جز آن نیارستن سخنی گفت : چو کوشیدم که حال خود بگویم زبانم برنگردید از نیوشه . شاکربخاری .- زبان برنگردیدن به چیزی ؛ سخنی را نگفتن . از گفتن آن چیز خودداری ک...
-
دوگوشه
لغتنامه دهخدا
دوگوشه . [ دُ ش َ /ش ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) بستو که دو دسته دارد. (یادداشت مؤلف ). مرطبان . سفالین کوچک : در خواب چنین دیدم که دو گوشه جغرات آوردند. (انیس الطالبین بخاری ). حضرت خواجه با من این خواب می گزارد که خادمه دو گوشه ٔ جغرات آورد. (انیس الط...