کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیم دار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نیم بریان
لغتنامه دهخدا
نیم بریان . [ ب ِ ] (ص مرکب ) که کاملاً بریان نشده است .
-
نیم بسمل
لغتنامه دهخدا
نیم بسمل . [ ب ِ م ِ ] (ص مرکب ) ذبیح ناقص ، و بسمل را به فارسی کشتار گویند. (آنندراج ). نیم کشته . مذبوحی که هنوز جان داشته باشد. (ناظم الاطباء). مرغی که سر آن بریده باشند و هنوز در حال طپیدن باشد. که مقداری از گردن او بریده باشند و سر جدا نشده باشد...
-
نیم بطر
لغتنامه دهخدا
نیم بطر. [ ب ُ ] (اِ مرکب ) نیم بطری . شیشه ای به اندازه ٔ نصف بطر. (یادداشت مؤلف ).
-
نیم بطری
لغتنامه دهخدا
نیم بطری . [ ب ُ ] (اِ مرکب ) نیم بطر. رجوع به نیم بطر شود.
-
نیم بلوک
لغتنامه دهخدا
نیم بلوک . [ ب ُ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش قاین شهرستان بیرجند است . موقعیت دهستان کوهستانی و هوای آن معتدل مرطوب و در منطقه ٔ قاینات خوش آب و هوا و حاصلخیزترین دهستانها محسوب می شود. آب در تمام نقاط دهستان شیرین و گواراست . محصول عمده ٔ این ...
-
نیم بند
لغتنامه دهخدا
نیم بند. [ ب َ ] (ن مف مرکب ) مایعی که بر اثر حرارت کم هنوز منعقد و بسته و سفت نشده باشد مانند تخم مرغ نیم بند و همچنین مایعی که بر اثربرودت کم هنوز منجمد نشده باشد چون بستنی نیم بند.- تخم مرغ نیم بند ؛ تخم مرغ که حرارت بدان حد به وی رسد که سفیده ٔ آ...
-
نیم بوسه
لغتنامه دهخدا
نیم بوسه . [ س َ / س ِ ] (اِ مرکب )بوسه ای کوتاه و شتاب زده . بوسه ای مختصر : به نیم بوسه ز من خواستی هزار سجودبه یک جواب ز من خواستی هزار سؤال . فرخی .به نیم بوسه دعائی بخر ز اهل دلی که کید دشمنت از جان و جسم دارد باز.حافظ.
-
نیم بها
لغتنامه دهخدا
نیم بها. [ ب َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) نصفه قیمت . به قیمتی معادل نصف قیمت واقعی . ثمن بخس . رجوع به نیمه بها شود.
-
نیم بهر
لغتنامه دهخدا
نیم بهر. [ ب َ ] (اِ مرکب ) یکی از قسمت های بروج نظیر هفت بهر و دوازده بهر در نجوم . (از مقدمه ٔ التفهیم ). نیز رجوع به نیم بهره شود.
-
نیم بهره
لغتنامه دهخدا
نیم بهره . [ ب َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح نجوم ) هر یک از نیمه های برج متعلق به شمس یا قمر. نیمه ٔ اول هر برج مذکر متعلق به شمس و نیمه ٔ آخر متعلق به قمر است و نیمه ٔ اول هر برج مؤنث متعلق به قمر و نیمه ٔ آخر متعلق به شمس است . (یادداشت مؤلف از...
-
نیم بیت
لغتنامه دهخدا
نیم بیت . [ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) مصراع . یک لنگه از دو لنگه بیت شعر. رجوع به مصراع شود.
-
نیم پارچه
لغتنامه دهخدا
نیم پارچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) فالج نیمه ٔ بدن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ج 2 ص 45).
-
نیم پخت
لغتنامه دهخدا
نیم پخت . [ پ ُ ](ن مف مرکب ) نیم پخته . نیم پز. رجوع به نیم پخته شود.- نیم پخت شدن ؛به کمال نرسیدن : راست کاران بلندنام شوندکجروان نیم پخت و خام شوند.سنائی .
-
نیم پخته
لغتنامه دهخدا
نیم پخته . [ پ ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) نیم طبخ شده . (یادداشت مؤلف ). نیم پز. گوشتی که به خوبی نپخته است . || نیم رس . میوه ای که کاملاً رسیده نیست . || که به حد کمال نرسیده است . تازه کار : با نیم پختگان نتوان گفت سوز عشق خام از عذاب سوختگان بی ...
-
نیم پر
لغتنامه دهخدا
نیم پر. [ پ ُ ] (ص مرکب ) ظرفی که تا نیمه در آن چیزی باشد. نصفه . (ناظم الاطباء). نصفان . (منتهی الارب ). آنچه که به نصف رسیده باشد. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به نیم پری شود.