کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیم خشک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
paresis
نیمفلجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] فلج خفیف یا ناکامل
-
break bulk cargo
نیمفله
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] کالای متفرقهای که نه فلهای است و نه بارگُنجی متـ . بار نیمفلهای، کالای نیمفلهای، نیمفلهای
-
half tide
نیمکِشَند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، ژئوفیزیک] مرحلهای که در آن کِشَند در میان فراکِشَند و فروکِشَندِ پسازآن قرار دارد
-
semigroup
نیمگروه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] مجموعهای با یک عمل دوتایی شرکتپذیر
-
semispecies, incipient species, allospecies
نیمگونه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] جمعیتی که بین زیرگونه و گونۀ زیستی قرار دارد و تا حدودی دارای زادآوری/ تولیدمثل و جریان ژنی است
-
demi-vegetarian
نیمگیاهخوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] گیاهخواری که بهندرت گوشت مصرف میکند یا فقط گوشت مرغ میخورد
-
نیممصوت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← نیمواکه
-
short engine
نیمموتور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] موتوری تعمیرشده که سرسیلندر و تجهیزات جانبی، مانند پمپ روغن و پمپ سوخت ندارد
-
half reaction
نیمواکنش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] نیمی از یک واکنش اکسایش ـ کاهش که تنها بخشی از یک واکنش اکسایش یا کاهش را نشان میدهد
-
semi-vowel
نیمواکه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] همخوانی که در تولید آن مجرای گفتار تنگ شود، ولی به انسداد یا سایش نینجامد و ازاینجهت در مرز میان همخوان و واکه قرار گیرد متـ . نیممصوت نیمهمخوان، نیمصامت semi-consonant
-
نیم آدم
لغتنامه دهخدا
نیم آدم . [ دَ ] (اِمرکب ) کنایه از جفت و همسر. رجوع به نیم آدمی شود.
-
نیم آدمی
لغتنامه دهخدا
نیم آدمی . [ دَ ] (اِ مرکب ) کنایه از مطلق زن ، زیرا که دو زن را در گواهی به منزله ٔ یک مرد داشته و در دیوان خاقانی کنایه از والده ٔ خاقانی است . (از غیاث اللغات ) (آنندراج ) : لیک نیم آدمی آنجاست مرا چون سپردمْش به یزدان چه کنم .خاقانی .
-
نیم آستین
لغتنامه دهخدا
نیم آستین . (اِ مرکب ) جامه ای است معروف آستین کوتاه . (آنندراج ). نوعی از قبا که آستین های آن تا آرنج می باشد و از پارچه های زری می سازندو روی لباسهای دیگر آن را می پوشند. (ناظم الاطباء).
-
نیم آور
لغتنامه دهخدا
نیم آور. [ وَ] (اِخ ) نام محله ای است در اصفهان . (ناظم الاطباء).
-
نیم آهنگ
لغتنامه دهخدا
نیم آهنگ . [ هََ ] (اِ مرکب ) در شاهد زیر معنی کلمه معلوم نشد : از دهان تنگ تو ناگه شگفت آید مرازین غزلها و سرود و حشو و نیم آهنگ تو.سوزنی .