کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیمواکنش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
half reaction
نیمواکنش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] نیمی از یک واکنش اکسایش ـ کاهش که تنها بخشی از یک واکنش اکسایش یا کاهش را نشان میدهد
-
واژههای مشابه
-
reaction
واکنش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] فرایندی که در آن دو یا چند مادۀ شیمیایی با هم ترکیب شود * مصوب فرهنگستان اول
-
واکنش
واژگان مترادف و متضاد
اثر، بازتاب، تعامل، عکسالعمل ≠ عمل، کنش
-
واکنش
لغتنامه دهخدا
واکنش . [ ک ُ ن ِ ] (اِمص مرکب ) عکس العمل . انفعال . (لغات فرهنگستان ). مقابل کنش .
-
واکنش
فرهنگ فارسی معین
(کُ نِ) (اِمص .) عکس العمل .
-
واکنش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) vākoneš کار یا حرکتی که شخصی در برابر کار یا حرکت شخص دیگر انجام میدهد؛ عکسالعمل.
-
واکنش
دیکشنری فارسی به عربی
رد الفعل ، اِرْتِکاس
-
half-cell reaction
واکنش نیمپیلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] دو واکنش جداگانه و همزمان آندی و کاتدی در سطح الکترود، درنتیجۀ غوطهور شدن آن الکترود در برقکاف برای اندازهگیری پتانسیل الکترود
-
نیم
لغتنامه دهخدا
نیم . (اِ) نصف . نیمه . یک جزء از دو جزء چیزی . (یادداشت مؤلف ). یک دوم چیزی : چو از روز رخشنده نیمی برفت دل هر دو جنگی سواران بتفت . فردوسی .وزین بهر نیمی شب دیریازنشستی همی با بتان طراز. فردوسی .چو نیمی گذشت از شب دیریازدلیران برفتن گرفتند ساز. فر...
-
نیم
لغتنامه دهخدا
نیم . (ع اِ) نعمت تام . (منتهی الارب ) (از متن اللغة)(از اقرب الموارد). || زندگانی آسان و خوش . (منتهی الارب ). عیش لین . زندگی راحت . (از متن اللغة). || آنکه مردم از وی آرام و اطمینان یابندو به وی انس گیرند. (منتهی الارب ) (از متن اللغة). یقال : فلا...
-
نیم
لغتنامه دهخدا
نیم . [ ن ُی ْ ی َ ] (ع ص ، اِ) جمع نائمة است . رجوع به نائمة شود. || جمع نائم است . رجوع به نائم شود.
-
نیم
لغتنامه دهخدا
نیم . [ نی ی َ ] (ع ص ، اِ) جمع نائم است . رجوع به نائم شود.
-
نیم
واژگان مترادف و متضاد
۱. نصفه، نصف، نیمه ۲. میان، وسط
-
نیم
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) نصف ، یک دوُم از چیزی .