کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیمسنجه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
semimetric
نیمسنجه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
واژههای مشابه
-
سنجه
واژگان مترادف و متضاد
معیار، وزنه
-
سنجه
فرهنگ فارسی معین
(سَ جَ یا جِ) (اِ.) سنگی برای وزن کردن اشیاء.
-
سنجه
لغتنامه دهخدا
سنجه . [ س َ ج َ ] (اِخ ) شهری است در غور و معروف . سنگه . (معجم البلدان ).
-
سنجه
لغتنامه دهخدا
سنجه . [ س َ ج َ ] (اِخ ) نام اولکایی و ملکی است و در آنجا رودخانه ٔ عظیمی است ، گویند پلی بر آن رودخانه بسته اند از یک طاق . (برهان ). شهرکی است بشام ، خرم و به نزدیک وی پلی است که اندر همه ٔ جهان ازآن نیکوتر و از آن عجب تر پل نیست . (حدود العالم ).
-
سنجه
لغتنامه دهخدا
سنجه . [ س َ ج َ ] (اِخ ) نام دیوی است از دیوان مازندران . (از برهان ). نام یکی از دیوان مازندران است . (جهانگیری ). برحسب روایت شاهنامه از دیوان سرزمین مازندران بوده است که بدست رستم کشته شده است : نه ارژنگ ماندم نه دیو سفیدنه سنجه نه پولاد غندی نه ...
-
سنجه
لغتنامه دهخدا
سنجه . [ س َ ج َ ] (اِخ ) نام رودی است که پل عظیمی بر آن بسته شده است . (از معجم البلدان ). رجوع به نزهة القلوب ص 168 و 209 شود.
-
سنجه
لغتنامه دهخدا
سنجه . [ س َ ج َ ] (اِخ )دهی است از دهستان چهریق بخش شاهپور شهرستان خوی . 124 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
سنجه
لغتنامه دهخدا
سنجه . [ س َ ج َ / ج ِ ] (اِ مرکب ) (از: سنج ، سنجیدن + هَ ، پسوند نسبت و آلت ). (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). سنجه . سنگی را گویند که چیزها بدان وزن کنند. (برهان ). سنگی که بر آن چیزها را در ترازو وزن کنند. (غیاث ). سنگ ترازو. (دهار). سنگی که بدا...
-
سنجه
لغتنامه دهخدا
سنجه . [ س ُ ج َ ] (ع اِ) سیاهی سپیدی آمیخته . ج ، سُنج . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
سنجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [جمع: سنجات] [قدیمی] sanje سنگی که با آن چیزی را وزن کنند؛ سنگ ترازو.
-
سِنجه
لهجه و گویش بختیاری
senja serenja .
-
semimetric space
فضای نیمسنجهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] مجموعهای که در آن یک نیمسنجه تعریف شده باشد
-
نیم
لغتنامه دهخدا
نیم . (اِ) نصف . نیمه . یک جزء از دو جزء چیزی . (یادداشت مؤلف ). یک دوم چیزی : چو از روز رخشنده نیمی برفت دل هر دو جنگی سواران بتفت . فردوسی .وزین بهر نیمی شب دیریازنشستی همی با بتان طراز. فردوسی .چو نیمی گذشت از شب دیریازدلیران برفتن گرفتند ساز. فر...