کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیمستبر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از هندی] (زیستشناسی) nim درختی بزرگ، با برگهای ریز و نازک، گلهای خوشهای و خوشبو، و میوهای شبیه سنجد که در هندوستان میروید.
-
نیم
دیکشنری فارسی به عربی
نصف
-
نیم
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: nesf طاری: nesm / nim طامه ای: nim طرقی: nesm / nim کشه ای: nesm / nim نطنزی: nesf
-
نیم
واژهنامه آزاد
به معنای سو و جهت مثلا: این نیم دیوار = این طرف دیوار اُن نیم دیوار= اون طرف دیوار (تلفظ اُن همانند تلفظ 10 به زبان ترکی است)
-
ستبر شدن
لغتنامه دهخدا
ستبر شدن . [ س ِ ت َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بقوام آمدن . غلیظ شدن . بقوام آمدن ، چون آب انگور آنگاه که بسیار بجوشانند. (مؤلف ) استغلاظ. (تاج المصادربیهقی ) (زوزنی ): عنیه ؛ بول شتر که در آفتاب نهند تاستبر شود و اندر گرگن مالند. (السامی فی الاسامی ).
-
ruggedized equipment
ستبرافزار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] یکی از انواع تجهیزات آماده که در شرایط نامساعد محیطی قابل استفاده است
-
ستبر روی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مر.) بی شرم .
-
ستبر کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اثخن
-
semi-consonant
نیمهمخوان، نیمصامت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← نیمواکه
-
hemihydrate
نیمآبه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] ویژگی هیدرات بلورینی که بهازای هر دو واحد مولکولی در ترکیب، دارای یک آب تبلور باشد
-
flag station
نیمایستگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] نوعی ایستگاه بستۀ دارای ساختمان و سکو و در برخی موارد خطوط کناری و کارمند
-
semigloss
نیمبرّاق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] ویژگی سطحی که میزان برّاقیت آن در زاویۀ 60 درجه در گسترۀ 40 تا 55 قرار دارد
-
half price
نیمبها
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] قیمتی معادل نصف قیمت معمول
-
semitone
نیمپرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] کوچکترین فاصلۀ میان دو نُت بلافصل در موسیقی غربی
-
parboiled
نیمپز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ویژگی برخی مواد غذایی که عمل پخت ناقص برای تغییر برخی از خصوصیات بر روی آن انجام گیرد