کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیمکت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
نیمکت
/nimkat/
معنی
صندلی پهن که چند نفر بتوانند روی آن پهلوی هم بنشینند؛ نیمتخت؛ نیمدست.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
bench, daybed, divan, seat, settee
-
جستوجوی دقیق
-
نیمکت
لغتنامه دهخدا
نیمکت . [ ک َ ] (اِ مرکب ) از: نیم (به معنی نصف ) + کت (به معنی تخت ). (یادداشت مؤلف ). تختی که دست کم از یک طرف دیواره نداشته باشد و بر آن نشینند و پاها فروآویزند یا بر زمین نهند.
-
نیمکت
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) نوعی صندلی دراز و پهن که چند نفر بتوانند روی آن بنشینند.
-
نیمکت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) nimkat صندلی پهن که چند نفر بتوانند روی آن پهلوی هم بنشینند؛ نیمتخت؛ نیمدست.
-
نیمکت
دیکشنری فارسی به عربی
اريکة , مقعد
-
واژههای مشابه
-
penalty bench
نیمکت جریمه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در هـــاکــی روی یــــــخ (ice hockey)، محوطهای بسته در کنار محوطۀ بازی (rink) که بازیکنان خاطی باید در مدتزمان جریمه در آنجا بنشیند
-
نیمکت مبلی نرم وفنری
دیکشنری فارسی به عربی
اريکة
-
نیمکت گذاشتن (در)
دیکشنری فارسی به عربی
مقعد
-
روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یا نشاندن
دیکشنری فارسی به عربی
مقعد
-
جستوجو در متن
-
benches
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نیمکت ها، نیمکت، مسند، کرسی قضاوت، جای ویژه، نیمکت گذاشتن، بر کرسی نشستن
-
sofa
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کاناپه، نیمکت، نیمکت مبلی نرم و فنری
-
نیم تخت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) nimtaxt = نیمکت
-
benchboard
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نیمکت
-
bench
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نیمکت، مسند، کرسی قضاوت، جای ویژه، نیمکت گذاشتن، بر کرسی نشستن