کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نیمه کار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نیمه کار
لغتنامه دهخدا
نیمه کار. [ م َ / م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرانی شهرستان بیجار. در 18هزارگزی شرق حسن آباد سوگند و 2هزارگزی رودخانه ٔ قزل اوزن و در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و 300 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ قزل اوزن و چشمه ، محصولش غلات و لبنیات و ش...
-
نیمه کار
لغتنامه دهخدا
نیمه کار. [ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاه . در 41هزارگزی جنوب شرقی ده شیخ ، 5هزارگزی قلعه ٔ میرآباد، و در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و یکصد تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات ، حبوبات ، صیفی ، توتون ، ل...
-
نیمه کار
لغتنامه دهخدا
نیمه کار. [ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان که در 7هزارگزی جنوب ده شیخ ، کنار رودخانه ٔ گردی قاسمان و در منطقه ٔ کوهستانی گرمسیری واقع است و 200 تن سکنه دارد. آبش از گردی قاسمان و چشمه ، محصولش غلات ، حبوبات ، لبنی...
-
نیمه کار
لغتنامه دهخدا
نیمه کار. [ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خمیر بخش مرکزی شهرستان بندرعباس .در 54هزارگزی غرب بندرعباس و 4هزارگزی راه فرعی خمیر به بندرعباس در جلگه ٔ گرمسیری واقع است و دارای 548 تن سکنه است . آبش از چاه ، محصولش خرما و غلات و شغل اهالی زراعت است . (ا...
-
واژههای مشابه
-
نیمة
لغتنامه دهخدا
نیمة. [ م َ ](ع اِ) خوابیدگی . هیأت خواب . (منتهی الارب ). اسم است از نوم . (از متن اللغة). گویند: فلان حسن النیمة. || قوت شبانه . (ناظم الاطباء). قوت یک شبه . گویند: ما له نیمة لیلة. (از متن اللغة) (از منتهی الارب ).
-
at the dip
نیمهافراشته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] حالتی که در آن پرچم در میانۀ میلۀ پرچم، به نشانۀ آماده بودن کشتی، برای عملیات یا احترام به ناو دیگر قرار دارد
-
first half
نیمۀ اول
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] بخش اول بازی یا مسابقه پیش از وقت استراحت بین دو نیمه
-
semidominance
نیمهبارزیت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] وضعیتی که در آن دو دگرۀ نامشابه در حالت ناجورتخمی نسبت به هم بارزیت کامل ندارند و درنتیجه رُخنمود حاصل، حد واسط هریک از آنها در حالت جورتخمی خواهد بود متـ . بارزیت نسبی partial dominance
-
hyalocrystalline, semicrystalline
نیمهبلورین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ویژگی بافتی که در آن نسبت حجمی درشتبلورها و زمینۀ شیشهای برابر یا تقریباً برابر باشد
-
نیمهپایانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ← مرحلۀ نیمهنهایی
-
semipermeable
نیمهتراوا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ویژگی سنگ یا رسوب یا خاکی که بخشی از یک سیال را از خود عبور میدهد
-
semisolid
نیمهجامد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] ویژگی دارویی که حالتی بین مایع و جامد دارد
-
semiarid
نیمهخشک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ویژگی اقلیمی با بارش سالانۀ بسیار کم، معمولاً از 250 تا 500 میلیمتر
-
hypidiomorphic, hypautomorphic
نیمهخودریخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ← نیمهخوشوجه